اول بگم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش چیه.
این سند در سالهای 86 تا 89 تدوین شده، با این هدف که «مبنای تمام سیاستگذاریها، برنامهریزیها و تولید اسناد تحولی در نظام تعلیم و تربیت» جمهوری اسلامی قرار بگیره.
برای اینکه بفهمیم چرا به این سند نیاز داشتند، باید بریم جلوتر. در بخش بعد مخبر میگه:
جمهوری اسلامی با این ادعا وارد شد که میخواد انسان الهی بسازه.
طبق تعریف اسلام، انسان الهی یه انسان آزاده. در اسلام آزادی به این شکل تعریف میشه: تسلیم در برابر حقّ یا حقیقت کلی.
اما خب مشخصه، جمهوری اسلامی شکست بدی خورده. امروز، تعصب بیداد میکنه. ایرانیها بخاطر تعصب با غیر خودشون وارد یه گفتگوی سازنده نمیشن (منظورم از گفتگوی سازنده، گفتگوییه در فضای دوستانه برای رسیدن به حقیقت). زمانی هم که وارد میشن، اگه نتیجه برخلاف میل خودشون بود، حاضر به پذیرش نتیجه نمیشن.
به نظر میرسه خود مسئولان حکومت هم حداقل از دهه هشتاد متوجه شدند که این نظام تربیتی لنگ میزنه، یعنی قادر نیست انسان رو آزاد کنه. برای همین شروع کردند به تدوین سند تحول آموزشی.
اما به نظر میرسه این سند هم داره خاک میخوره. در عمل هیچ تغییری صورت نگرفته. نسل جدید (نسلی که در الان در نظام تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی در حال تحصیله) درست به اندازه نسل قدیم بر روی جهل خودش تعصب داره (البته همه اینجوری نیستند. تک و توک آدم حسابی پیدا میشه).
برای همین لازم دیدم این سند رو نقد کنم. این نقد به دو صورته:
اول، ارزیابی محتوی
دوم، ارائه راهکارهایی عملی برای اجراکردن سند
وقتی میگم ارزیابی محتوی یعنی تلاش میکنم محتوای این سند رو با ارجاع حکمت و کلامی که از حفظ و رفع هگل و اسلام به دست آوردم، نقد کنم. این سند شامل گزارههاییه در مورد هستیشناسی، انسانشناسی، ارزششناسی، معرفتشناسی و در ادامه، تعریف خود تربیت و اهدافش و جایگاهش و چگونگیاش و بیشتر از اینها.
میخوام اینها رو نقد کنم. با هستیشناسی هم شروع میکنم. چون بنیاد این سند، بر این هستیشناسیه.
اما هر چقدر که نقد این سند واجبه، لازمه راهکارهایی ارائه بشه تا معلمان قادر بشن این سند رو در عمل به کار ببندند.
از هفته بعد، شروع میکنم به نقد هستیشناسی اسلامی.