مقدمه: این متن هم در ادامه اون برنامه اعلامی است.
شکی نیست ما ملت ظاهربینی هستیم.
در خود همین ویرگول هم آدم ظاهربین کم نیست. درست بگردید، خودشون رو نشون میدن.
به نظرم حتی میشه تاریخ ایران رو از منظر جنگ بر سر ظواهر بررسی کرد. جنگ مدرنیته با سنت و دین، جنگ بر سر ظاهر این امور بوده. هر چقدر طرفداران مدرنیته فاقد شناخت کافی از اصل مدرنیته و اصل سنت و دین بودند، طرفداران سنت و دین هم فاقد شناخت کافی از اصل این امور بودند.
بهترین نمونهاش همین بحث حجابه. رضا خان برای مدرن کردن مردم ایران با قلدری کلاه پهلوی سر مردان گذاشت و چادر از سر زنان کشید، این حکومت هم برای احیای سنتها با توسری روسری سر زنان کرد. هدف هر دو گروه آزادکردن روح از قید و بند اسارتها بود، اما برای اینکه روح رو آزاد کنند، به جای کار بر روی خود روح و تربیتش، جسم رو اسیر کردند.
به طور کلی، در نگاه مردم ایران، جسم یا ظاهر بر روح یا باطن غلبه داره و این خودش رو در سیاستگذاریهای حکومتها نشون میده. این واقعیت ما است که باید اصلاح بشه. ما به جنبشی نیاز داریم که علیه این اصالت ظاهر بجنگه، یعنی برای آزادی روح یا باطن از قید و بند ظاهر.
البته این به معنی انکار اهمیت آراستگی ظاهر نیست. نباید تبدیل به داعش یا طالبان بشیم. مسأله تعادله. جسم و روح باید در تعادل به سر ببرند. آراستگی و زیبایی روح باید خودش رو در آراستگی و زیبایی ظاهر نشون بده.
اگه قرار باشه همچین جنبشی شکل بگیره، یکی از نقاطی که میتونه توش بجنگه، همین مقوله حجابه.
متاسفانه هر دو گروهی که امروز بر سر حجاب با هم جنگ دارند (موافق و مخالف نظام) اسیر ظاهرند. ما امروز یه جنگ باطل داریم بر سر حد حجاب. اینها خیال میکنند با زور روسری میشه انسان رو نجات داد (به کاربر خرگوش و اون خانم پوشیهزن و اون آخوند ارجاع میدم که همه چیز رو ول کردند و یه تکه پارچه رو به عنوان ملاک ایمان و کفر در نظر میگیرند) و اونها فقط میخوان از شرّ اجبار قانون حجاب حداکثری خلاص بشن و حواسشون به اجبار و اسارتی نیست که صنعت آرایش ظاهر همراه خودش داره؛ حواسشون نیست این صنعت چه بلایی سر انسانیت میاره (البته یه کاربر بود به نام آزاده که الان دیگه نیست. اون خیلی خوب حواسش بود. اما اگه میخواهید بفهمید، یه سر به اینستاگرام بزنید تا ببینید اونجا ملاک انسانیت چیه).
برای خلاصی از این جنگ باطل، به جنبشی نیاز داریم که جنگ رو ببره سر اصل موضوع، یعنی مقوله عفت.
عفت یه مقوله پیچیده و چند وجهیه. اما من با دو وجهش کار دارم:
اول اینکه فرد آگاه باشه که «تن آدمی شریف است به جان آدمیت، نه همین لباس زیبا است نشان آدمیت».
دوم، در فضای عمومی، تمام فکر و ذکر فرد به دنبال امیال جنسی نباشه.
این دو تا خیلی ساده یعنی همین که مرد و زن در جامعه قبل از اینکه به جسم و ظاهر همدیگه نگاه کنند، خودشون و غیرخودشون رو به عنوان روح ببینند، روحی که زیباییاش از درونش نشأت میگیره. ملاک تقوا یا آزادی یا عدالت درونی است.
عفت امروز وجود نداره. شواهدش زیاده. آدمهای مذهبی زیادی دیدم که به آدم پولدار بیشتر احترام گذاشتند. آدمهای مذهبی زیادی دیدم که با دیدن یه تار مو به وحشت افتادند (و این حاکی از اینه که تمام فکر و ذکر این آدم مذهبی در زیر شکم خلاصه شده). اما چیزهای دیگهای هم هست که میشه با نگاه بهش فهمید عفت از این جامعه رخت بسته: درآمد بالای آرایشگاههای زنانه، فراوانی عملهای زیبایی، فضای حاکم بر اینستاگرام و ... حاکی از اینه که صنعت آرایش ظاهر موفق شده اذهان این مردم رو تسخیر و اسیر کنه.
ما به جنبشی نیاز داریم که برای عفت بجنگه و این جنگ، در اصل، جنگ علیه اصالت ظاهره.
البته قشر متعصب مذهبی هم به خیال خودش، با دفاع از اجبار حجاب حداکثری، داره علیه اصالت ظاهر میجنگه. اما خب مشکل این قشر دقیقا همینه که خودش هم اسیر ظاهره. این قشر هنوز نفهمیده یه تیکه پارچه نمیتونه از آدم، روح بسازه.
این جنبش که باید خودش رو به صورت جبهه سوم علیه دو جبهه دیگه تعریف کنه، باید به ریشهها بپردازه. یه سری عوامل فرهنگی و اقتصادی و سیاسی دست به دست هم دادند و دارند ریشه عفت رو خشک میکنند.
این عوامل چه چیزهایی هستند؟ میتونم از چهار عامل نام ببرم:
ریشهها اینهاست و این یعنی جنگ برای حفظ عفت یا جنگ علیه اصالت ظاهر، در اصل جنگ برای حفظ بنیانهای جامعه است.
پ.ن 1: من در مورد این چهار عامل در مطالب بعدی بیشتر توضیح میدم. به تک تکشون خواهم پرداخت و سعی میکنم راهکارهای عملی برای اصلاح این چهار مورد ارائه بدم.
پ.ن 2: امیدوارم مشخص شده باشه جنگ نباید منحصر به یه تیکه پارچه بشه. بهتره برای این جنگ آماده بشیم.
پ.ن 3: مشکل ما اینه که اکثریت این جنگ جدی رو با بچهبازی اشتباه گرفتند.