این متن هم بهتره در ادامه متون پیشین مطالعه بشه.
و اینکه با عرض پوزش به دلیل درگیری ذهنی، این هفته هم به هگل نرسیدم.
کاربر باقری میگه:
همه ما به خوبی میدانیم "سنت تاریخی" این سرزمین زن را در چه قالبی تایید میکند.
"زن در سنت تاریخی ما خلاصه میشود در قوری و قابلمه (آشپزخانه) کهنهشوری (رختشورخانه) شوهر داری (اتاق خواب) و لاغیر..."
در سنت تاریخی ما زن در روز "کنیز خانه" است در شب "کارگر جنسی" آقای خانه.
این قالبی است که "سنت تاریخی" ما برای زن در نظر گرفته و واقعیت جامعه ما را در تاریخ و اکنون تشکیل داده است و زن باید در این قالب شکل بگیرد.
و هر زنی که خارج از این قالب بخواهد اظهار وجود کند فورن به او لقب:
سلیطه، لَکاته و یا امثالهم داده میشود. زنی که پالانش کج است و باید جلویش گرفته شود.
او بز گری است که یا باید حذف شود یا باید تنبیه شود و سربه راه تا مبادا کل گله را گُر نکند.
در "سنت تاریخی" ما هر شکل و فرم دیگری غیر از آن چه که بیان شد از پیش محکوم است و مطرود و غیرقابلقبول.
"این واقعیت سنت تاریخی ما در مواجهه با زن است" و هیچ کس نمیتواند منکرش شود.
با بزکودوزک و آرایش هم نمیشود این سنت زشت تاریخی را زیبا کرد و به مردم قالب کرد.
هر چقدر هم که لفاظی بلد باشیم نخواهیم توانست عفریته پیر هزار داماد سنت تاریخیمان را نوعروسی زیبا و دلبری خوشسیما نشان دهیم و جماعت را فریب دهیم.
یه عکس هم گذاشته که نگاهش رو کامل مشخّص میکنه
متأسفانه کاربر باقری در جهل تاریخی به سر میبرند. از همین عکس مشخّصه که این کاربر و کلاً سایر روشنفکران همطیف ایشون، توهّم دارند که
در گذشته، مرد بیرون خانه مشغول فتح قلههای علمی، سیاسی، هنری و فرهنگی بوده و در این حال، زن مجبور بوده به بچهداری و شوهرداری بپردازه.
اما روشنفکران در این توهّم تنها نیستند. قشر متعصّب مذهبی هم به همین اندازه در جهل به سر میبرند. بهطور کلّی یه قشر از مذهبیها علاقه خاصی دارند زن رو به وظایف مادری و خانهداری محدود کنند. استدلالشون هم فقط همینه که این وظایف مراقبتی مناسبترین وظایف برای روحیه و سرشت زنانه. این قشر هم درست عین قشر روشنفکر، توهم دارند که
در گذشته، مرد بیرون خانه مشغول فتح قلههای علمی، سیاسی، هنری و فرهنگی بوده و در این حال، زن مجبور بوده به بچهداری و شوهرداری بپردازه.
این نگاه به گذشته غلطه. گذشته رو باید درست دید.
درستش چیه؟
قبل از ادامه توصیه میکنم این قسمت از مستند ایرانگرد که به زندگی عشایر پرداخته، دیده بشه. البته مستند سه قسمت داره که برای بحث ما قسمتهای اول و دوم کفایت میکنه.
یادمون باشه وقتی در مورد زن سنتی ایرانی صحبت میکنیم، باید در مورد زنی صحبت کنیم که اکثریت رو تشکیل میداده.
تا قبل از پهلوی و کلاً مدرن شدن حکومت و جامعه ایرانی، اکثریت مردم ایران رو عشایر و روستاییها تشکیل میدادند. پس زن سنتی ایرانی، در اصل زن عشایر و روستاییه.
اگه مستند رو ببینید، متوجه میشید این زن نه کارگر جنسیه، نه کنیز خانه. اگه این مستند رو درست ببینید، متوجه میشید نه مرد، مردیه که این دو قشر متعصب و نابینا ادعا میکنند و نه زن، اون زنه.
مشکل این دو قشر اینه که گذشته رو با عینک حال میبینند.
خانواده روستایی و عشایر رو باید درست ببینیم. این خانواده با خانواده امروزی تفاوت داره. این خانواده حتی با خانوادهای که در زمان محمّد و در بین اعراب بوده هم تفاوت داره.
برخلاف اعراب بدوی که محیط خشک و سخت شبهجزیره میطلبید تا مرد با کار در بیرون از خانه معاش خانواده رو تأمین کنه و زن درون خانه بمانه و به وظایف مراقبتی بپردازه، در خانواده سنتی ایرانی، زن و مرد هر دو در تأمین معاش خانواده نقش دارند. حتی میشه گفت زن نقش مهمتر و بیشتری هم داره.
خانواده روستایی و عشایری، کوچکترین واحد اقتصادیه. این خانواده، در اصل، یه بنگاه تولیدیه. بنگاهی که خودش هر چیزی رو که نیاز داره تولید و مصرف میکنه (در مورد روستایی شاید بشه گفت اکثر چیزها). این خانواده خودش خوراک و پوشاکش رو تأمین میکنه. مرد و زن مواد خام در دسترس رو به تصرّف خودشون درمیارن و برای بقاء ازشون بهره میبرند. اما قبلش لازمه این مواد خام فراوری بشن. زن و مرد هر دو در فراوری این مواد خام نقش دارند.
پس، برخلاف توهّمات قشر مذهبی متعصّب، در خانواده سنتی ایرانی هیچوقت اینجوری نبوده که مرد با کار خودش معاش رو تهیه کنه و زن به بچهداری و شوهرداری بپردازه. زن در تأمین معاش خانواده نقش داشته و حتی میشه گفت وظایف مهمتر و سنگینتری هم بر عهده داشته (اگه مستند بالا رو ببینید، متوجه میشید).
البته، با توجه به اینکه بهخصوص زندگی عشایر با جنگ همراه بوده، طبیعتاً مردها وظیفه جنگ رو بر عهده گرفتند و بالتّبع، نقش رهبری قبایل عشایری به مردان محوّل شد. اما این به این معنی نیست که درون خانه هم مرد بر زن برتری داشته.
در مورد این ادعای بالا، نمیتونم از زندگی عشایر مثال بزنم. اما با توجه به چیزی که از زندگی خانوادههای روستایی دیدم، در درون خانواده، حاکم از طریق جدال بین زن و مرد تعیین میشده. حاکم کسی بوده که بخواد حاکم باشه (خانوادههایی دیدم که زن خانه، مرد رو عین موم تو دستش داشت).
در خانوادههای روستایی هم همین وضع برقرار بوده. زن و مرد هر دو در کار کشاورزی مشارکت میکردند. البته هر کسی وظایف مشخّصی داشته. برای مثال، شخمزدن با مرد بوده، اما خب زن در کار برداشت مشارکت میکرده.
نکته اصلی اینه که هر روز زندگی این خانوادهها با کار سخت برای تأمین خوراک و پوشاک روزشون میگذشته و هر کس وظیفه خودش رو ایفاء میکرده.
پس، برخلاف توهمات قشر روشنفکر و این تصویر مزخرف بالا اینجوری نبوده که مرد کلی گزینه پیش روش داشته باشه و آزاد باشه تا از بینشون هر کدوم رو که دوست داشت انتخاب کنه. وظایف مرد روستایی و عشایری هم عین وظایف زن از پیش تعیین شده بوده و مرد مجبور بوده به این وظایف تن بده.
مرد و زن هر دو ناآزاد بودند و این ناآزادی ریشه در سطح پایین تمدّن و فناوری داشته.
امیدوارم مشخّص شده باشه که زن سنتی ایرانی این چیزی نبوده که امثال کاربر باقری میگن.