رایزن
رایزن
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

درباره جهل مرکب (2)

پیرمرد جالبیه. یعنی زندگیش ارزش شنیدن داره. شاید به‌لحاظ تئوریک خیلی دقیق نباشه. اما حداقل به لحاظ جسمانی، زندگی سالمی داشته.

حالا، چرا می‌گم این پیرمرد در جهل مرکب به سر می‌بره؟ اول این‌که به‌طور کلی مطالعات اشتباهی داشته. مثلا روز اول گفت نوح هراری می‌خونه. من هراری نخوندم، اما مطمئنم ارزش خوندن نداره. دلیلش خیلی ساده است: بعد هگل، کس دیگه‌ای حق نداره در مورد انسان نظر بده. هگل انسان‌شناسی رو کامل کرده. نوح هراری هم از دو حال خارج نیست: یا تکرار حرف‌های هگله، که طبیعتاً ارزش مطالعه نداره؛ یا حرفش غیر از حرف هگله، که در این صورت، حرفش مطمئناً اشتباهه.

هگل معتقده ما یه مفهوم انسان داریم یه تصور. مفهوم، صورت معقول یا کامل انسانه؛ یعنی چیزی که باید باشه. اما تصور چیزیه که هست؛ و چیزی که هست، لزوما معقول نیست.

مثلا، این گزاره هابز «انسان گرگ انسان است»، یه تصوره. یعنی شاید تو یه زمان و یه مکان خاص، مثلا انگلستان قرن 16، صادق بوده باشه، اما انسان لزوماً گرگ انسان نیست، و نباید هم باشه.

هگل میگه، تو طبیعت تصادف و احتمال هست. یعنی انسان می‌تونه گرگ انسان باشه؛ امکان همچین چیزی هست. اما همچین چیزی ضرورت نداره. اگه یه زمان هم انسان گرگ انسان بوده، به خاطر یه سری شرایط خارجی بوده.

چیزی که هراری در مورد انسان میگه، شاید به لحاظ تاریخی درست باشه. اما خب، حرفش اگه غیر از حرف هگل باشه، مسلماً کوچک‌ترین ارزشی نداره. هگل در مورد تکامل انسان صحبت می‌کنه، اما به لحاظ منطقی. هگل با روند تاریخی کاری نداره.

یه دلیل دوم هم هست. از حرف‌های پیرمرد فهمیدم منظور هراری از خرد، یه نوع خرد ابزاریه. خردی که محاسبه می‌کنه و قادره از محیط در راستای منافع خودش استفاده کنه. اگه خرد هراری فقط همین باشه، باید بگم که درکش از خرد هم اشتباهه. این فقط یکی از جنبه‌های عقله. البته این جنبه مهمه، اما تمام عقل نیست؛ یعنی برای شناخت انسان نباید به این جنبه از عقل اولویت بدیم.

جهل مرکبهگلهراریانسان‌شناسیمنطق
در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید