رایزن
رایزن
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

درباره موسیقی (4)

اما در مورد محتوای شعر:

مایکل دو دسته آهنگ داره. بعضی از آهنگ‌هاش، تلاشیه در جهت ساخت فعالانه واقعیت، اما یه دسته دیگه هم هست که حاکی از تسلیم و پذیرش شکسته.

من بعداً یه مثال از هر دو دسته می‌زنم، اما قبلش باید به یه مسأله دیگه بپردازم.

هر دو دسته آهنگ‌ها، ریشه در زندگی شخصی مایکل و اعضای گروه داره. مایکل هنرمندیه که دغدغه داره، اما دغدغه‌اش در حد زندگی خودش و آدم‌های اطرافشه. یعنی مایکل دغدغه صلح جهانی نداره. به نظر من، درستش هم همینه. مسأله اینه که موسیقی قادر نیست در جهان صلح ایجاد کنه. اصلا کار موسیقی این نیست. موسیقی باید حد خودش رو بشناسه.

مثلاً آهنگ «تصور کن» جان لنون رو در نظر بگیریم. ممکنه کسی فکر کنه این آهنگ هم تلاشیه جهت تغییر فعالانه واقعیت، یا این‌که جان لنون خیلی دغدغه‌منده. اما حقیقت اینه که جان لنون فقط کاسبه. موسیقی جان لنون هم فقط و فقط برای مصرف ساخته میشه. منظورم اینه که جنگ ویتنام بخاطر موسیقی این جماعت به پایان نرسید. جان لنون و طرف‌دارهاش فقط یه مشت انسان مصرف‌زده هستند که از چیزی که هستند شرم دارند، اما قادر هم نیستند هیچ کاری برای تغییر این وضعیت انجام بدن، برای همین به افیون موسیقی رو میارن. امثال جان لنون و پینک فلوید هر چقدر که کنسرت برگزار کنند و از صلح بخوانند، ارتش آمریکا کار خودش رو انجام میده. جان لنون با خواندن از صلح فقط وجدان خودش رو گول می‌زنه، و همین‌طور طرف‌دارهاش.

این مسأله در مورد امثال کیهان کلهر هم صادقه.

هنرمند باید دغدغه داشته باشه، اما باید حد خودش رو بشناسه؛ باید ابزارش رو بشناسه؛ بفهمه که ابزارش تا چه اندازه قابلیت ایجاد تغییر داره. پس، هنری که از صلح جهانی می‌گه، کالاییه برای مصرف و نمایش و مخدریه برای آسودگی وجدان.

اما برسیم که به مایکل.

در مورد دسته اول، به آهنگ You See Through Me ارجاع می‌دم.

M.Gira-YouSeeThroughMe-YouTube

این هم لینک شعرش

Michael Gira – You See Through Me Lyrics | Genius Lyrics

برای فهمش باید ماجرای پشتش رو بدانیم.

مایکل یه مدت به الکل معتاد میشه. دلیلش چیزی بوده که من اسمش رو می‌ذارم استبداد طرف‌دارها. موسیقی مایکل ریشه در زندگی شخصی خودش داره. این آدم تا قبل از شروع موسیقی هر کاری رو شروع کرده، شکست خورده. در نهایت که وارد موسیقی میشه، موسیقی‌اش تحت تأثیر این مسأله، از تاریکی و خشونت زیادی برخورداره. مایکل موفق میشه یه عده رو طرف‌دار پیدا کنه؛ یعنی تو این عرصه موفق میشه؛ یعنی خودش احساس موفقیت می‌کنه. این مسأله رو موسیقی‌اش تأثیر می‌ذاره. چند تا آلبوم اولیه همه به سبک دارک متال بودند؛ اما مثلاً آلبوم چهارم یا پنجمش تحت تأثیر این احساس موفقیت یه فضای کاملاً متفاوتی پیدا می‌کنه. طرف‌دارها استقبال نمی‌کنند. این جماعت دنبال همان همیشگی بودند. مایکل تن نمی‌ده، و دوباره احساس شکست. علت اعتیادش به الکل همین بوده.

بهرحال، گروه سوانز اولیه یه عضو زن هم داره به نام جاربو. مایکل و جاربو اعضای اصلی گروه بودند. دیالوگی که تو آهنگ ردوبدل میشه، دیالوگ واقعیه بین این دو نفر. اون دوره، جاربو همه جور کاری انجام می‌ده تا مایکل رو اصلاح کنه. مدام باهاش بحث می‌کنه تا بچسبه به کار. اما فایده‌ای نداشته. در نهایت، جاربو یه بار یکی از این دیالوگ‌ها رو ضبط می‌کنه. این چیزی که در زمینه این آهنگ پخش میشه، دیالوگیه که جاربو ضبط کرده. بهرحال، جاربو بعداً این دیالوگ رو برای مایکل پخش می‌کنه. به نظر می‌رسه تأثیر پتک رو داشته (و حقیقتاً هم دیالوگ عجیبیه).

مایکل بعداً این آهنگ رو به احترام جاربو می‌سازه. اینکه میگه تو درون من رو می‌بینی، اشاره داره به همین مسأله. جاربو مایکل رو می‌شناسه و می‌دونه برای نجاتش چه کاری انجام بده.

پس آهنگی داریم که ابراز احترام یه مرد به یه زنه. اینجا یه حقیقتی بیان میشه (حس احترام مرد به زن)، اما این آهنگ فقط حقیقت رو بیان نمی‌کنه، واقعیت رو می‌سازه.

موسیقی حدش همینه.

در مورد دسته دوم (آهنگ‌هایی که حاکی از تسلیمه)، تو مطلب بعدی می‎‌نویسم.


در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید