مقدمه: احتمالا شنیدید که در فرانسه حق سقط جنین وارد قانون اساسی شده. به نظر میرسه کار درستی انجام دادند. به گفتگوی زیر که با کاربر نئووایز صورت گرفته، نگاه کنید. اگه ابهامی بود بپرسید.
من:
«جنین انسان درون شکم مادر، بیداری رو تجربه میکنه یا همهاش خوابه؟
جنین اگه تمام مدتی رو که درون شکم مادرشه، در خواب به سر ببره، فاقد روحه.
این یعنی با سقط جنین یه روح نابود نمیشه. یه چیز از بین میره.
و این یعنی اینکه سقط جنین حق زنه.»
نئووایز:
«اصلا آیا جنین به درکی میرسه در تمام مدتی که تو شکم مادره؟»
من:
«بالاخره فهمیدم آگاهی چیه
راز آگاهی رو کشف کردم»
در مورد این یه نکته بگم. دیروز در حال مطالعه یه بخش از کتاب «فلسفه هگل» نوشته استیس بودم. قبلا هم اون کتاب رو خونده بودم. اما دیروز تو اون حرفها راز آگاهی رو پیدا کردم. حتی خود استیس هم متوجه نشده چی گفته. حالا ادامهاش رو ببینید.
من:
«بیداری رو اینجوری تعریف میکنم:
حیرت و گریه
جنین از اولش خوابه
لحظه بیداری با حیرت و گریه همراهه
میدونی چرا؟ چون جنین تازه میفهمه چیزهای دیگه ای هم غیر از همه چیزهایی که تا الان دیده بوده، هست. اون لحظه حیرته و بعد، گریه.
حالا میگم روح تنها زمانی ظاهر میشه که حیات از خواب ناز بیدار بشه [ظهور روح در اینجا به معنی اینه که روح سکان انسان رو به دست بگیره. قبل از اون همه چیز تحت کنترل جسم قرار داشته]
یه سری موجودات زنده هیچوقت از خواب خودشون بیدار نمیشن
اونها روح ندارند.
البته یه نفس دارند.
اما نفسشون کاملا مکانیکیه. یه جسم زندهاند. وقتی این جسم کار میکنه، یه سری از علائم حیات رو از خودش نشون میده.
تا زمانی که روح درون جنین دمیده نشده، سقطش مجازه. چون فاقد روحه و فقط یه جسم زنده است (درست عین یه ویروس).
و اون لحظه حیرت و گریه لحظه بیداری جنینه.
فکر میکنم اولین بیداری بعد به دنیا اومدن رخ میده.
البته بیداری به این معنی.
برای همین میگم زن حق سقط جنین رو داره.»
نئووایز:
«اما وقتی آهنگ برای جنین میذارن واکنش نشون میده»
من:
«یه دستگاه مکانیکی رو در نظر بگیر.
سادهترینش یه اهرمه.
تو به یه نقطه فشار میاری و به یه سمت حرکتش میدی.
یه نقطه دیگه از اون جسم در جهت مخالف حرکت تو حرکت میکنه.
الاکلنگ رو در نظر بگیر.
میشینی روش، سمت مقابل بالا میره.
الاکلنگ زنده نیست.
یه دستگاه مکانیکی محضه
غایتی درون خودش نداره.
اما جنین انسان غایت داره: بقای خودش
پس یه دستگاه مکانیکی صرف نیست.
یه جسم زنده است
چون غایت داره و برای غایتش تلاش میکنه.
اما این واکنش صرفا یه واکنش مکانیکیه.
دقیقتر بگم:
چون جنین هنوز بیداری رو تجربه نکرده، صرفاً مکانیکیه.
میدونی چرا؟
چون روح هنوز بیدار نشده.
بیداری روح با حیرته.
اون حیرت اولیه جنین لحظه ظهور روحه.
انسان تازه در اون زمان، از اختلاف آگاه میشه، اختلاف درون و بیرون. و وحشت میکنه.
جنین انسان از درون خانه خودش بیرون کشیده میشه و اون لحظه است که چشمهاش باز میشه و یه دفعه با هجوم تصاویر و به طور کلی، انواع مختلف داده حسی روبرو میشه.
اون حیرت و گریه، اولین فعالیت مستقل روحه. روحه که وحشت میکنه و جسم رو به گریه وادار میکنه.
تا قبلش روح فعال نبوده.
جسم بوده.
نینامه مولوی رو میدونی چطور شروع میشه؟
بِشنو از نِی چون حکایت می کند ------ از جدائیها شکایت می کند
کَز نِیِستان تا مَرا بُبْریده اند ------ از نَفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه خواهم شَرحه شَرحه از فِراق ------ تا بگویم شرحِ دردِ اِشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش ------ باز جوید روزگار وصل خویش
روح با یه جدایی وارد این دنیا میشه [دقیقتر بگم: روح با یه جدایی فعال میشه].
جسم زنده انسان از رحم امن مادرش بیرون کشیده میشه و این اختلاف در دادههای ورودی اون جسم مکانیکی، باعث بیداری مغز میشه. بیداری مغز یک دفعه رخ میده و این رخداد ترسناکه.
روح یه دفعه با ترس از خواب عدم میپره.
چون از محیط امین خودش جدا شده، از خواب میپره.»
نئووایز:
«ولی اگه تحقیق کنی میفهمی قبل از به دنیا اومدن هم ادراک داره»
من:
«بیا دقیق کنیم.
به چی میگی ادراک؟
ویژگی ادراک چیه؟»
نئووایز:
«ما اگه ی دستگاهی از بیرون بفرستیم داخل رحم و اون دستگاه تصویر بسازی یا ی کاری کنه، بچه به اونم واکنش میده»
من:
«از نظر هگل، آگاهی یه ویژگی خاص داره.
چیزی که اون ویژگی رو نداشته باشه، آگاهی نداره.
اون ویژگی چیه؟
آگاهی از تمایز بین درون و بیرون باخبره.
جنین انسان تنها زمانی از جدایی و اختلاف و تضاد باخبر میشه که از شکم مادر بیرون بیاد.
این یعنی تا زمانی که آگاهی پدید نیومده، جسم زنده هنوز نمیدونه بیرون و درونی هست.
به نظرت جنین از عالم بیرون خودش خبر داره؟
اگه نداره، آگاهی نداره.
و اون واکنشی که نشون میده، صرفا جسمانیه. واکنش آگاهانه نیست.
این در حالیه که حتی یه سگ هم آگاهانه واکنش نشون میده.
حالا به نظرت جنین میدونه بیرونی هست؟
تا زمانی که اون اختلاف پدید نیومده، جنین نمیتونه بفهمه بیرونی هست.
هر زمان اون اختلاف پدید بیاد و جنین بیدار بشه، و بفهمه یه چیزی بیرون هست، در اون لحظه آگاهی پدید میاد.»
گفتگو همینجا تمومه. اما لازمه یه سری چیزها بگم.
همه چیز در این عالم واجد روحه. حتی نیروی جاذبه هم مظهر روحه. نیروهای جذب و دفع اجسام مظهر روحه؛ چون این نیروها مظهر میل به وحدت و کثرت چیزهاست.
یه ویروس هم واجد روحه. روح درون جسم یه ویروس حضور داره. اما فقط حضور داره. ویروس فاقد آگاهیه و به همین دلیل واکنشهاش آگاهانه نیست و صرفا یه واکنش جسمانیه. درسته که غایت داره، اما روح به معنای چیزی که از خود و غیر خودش آگاهه، درون ویروس فعال نیست.
همین در مورد انسان هم صادقه.
به قول ملاصدرا، انسان جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقا است. انسان وقتی پدید میاد، کاملا جسمانیه. البته روح همیشه درونش حضور داره، اما روح در ابتدا خوابه. در مورد ویروس هم همین صادقه. روح ویروس خوابه و جسمش همه کارها رو انجام میده. روح انسان هم تا زمانی که بیدار نشده باشه، فعال نشده. درسته که درون جنین حضور داره، اما چون فعال نیست، اون جنین هیچ فرقی با یه ویروس نداره. جنین درون شکم مادرش عین یه ویروسه که داره از وجود مادر تغذیه میکنه. مادر حق داره تا زمانی که جنین بیدار نشده، در مورد سرنوشتش تصمیم بگیره (چون جنین تا قبل بیداری فرقی با یه ویروس نداره).
البته اگه نقد و ایرادی هست حتما مطرح کنید.