رایزن
رایزن
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

شب سیصد و بیست و سوم از «یک تکه» (یا «درس تشیع»)

قبلا هم گفتم که یک تکه یه قصه واحده که بیش از هزار شب طول می‌کشه.

تا اینجاش که خسته‌کننده نبوده و هر لحظه با یه چیز جدید مواجه شدم.

قصه در مورد یه گروه دزد دریاییه که یه ناخدا یا رهبر داره به نام لوفی د. مانکی (به میمونش دقت کنید).

لوفی یه بچه است که به تنهایی می‌زنه به دل دریا و اجازه میده دریا به هر جا که دلش خواست ببردش.

در این سفر، با افراد مختلفی آشنا میشه و یه سری از اون افراد حاضر میشن به خدمه دزدان دریایی ناخدا لوفی ملحق بشن.

یه جای قصه، یکی از این خدمه به نام اوسوپ، بر سر مالکیت کشتی به لوفی اعلان جنگ میده.

کشتی مال لوفیه.

اوسوپ اعلان جنگ میده، چون خودش رو در قامت یه ناخدا می‌بینه.

بین اعضا، یه اختلاف پیش میاد و اوسوپ که خودش رو در قامت ناخدا می‌بینه، اعلان جنگ میده.

لوفی به تنهایی باهاش می‌جنگه و شکستش میده و مسیرش از مسیر اوسوپ جدا میشه.

سایر اعضای گروه، ترجیح میدن دنبال لوفی برن.

یه سری اتفاقات رخ میده و کار به جایی می‌رسه که اوسوپ پشیمون میشه و تصمیم می‌گیره برگرده به گروه.

اما به دلیل ترس از مواجهه با سایر اعضای گروه، این مساله رو به عقب می‌اندازه.

لوفی به یه طریق متوجه میشه که اوسوپ قصد داره به گروه برگرده.

وقتی متوجه این مساله میشه، ذوق می‌کنه و تصمیم می‌گیره که خودش بره و برش گردونه.

اما یکی از اعضا به نام زورو مخالفت میکنه و میگه:

البته مهمه که حق با کی بود. در این دعوا حق با لوفی بود.
البته مهمه که حق با کی بود. در این دعوا حق با لوفی بود.
به عبارت دیگه: آدمی که خودش درخواست جنگ می‌کنه، خودش هم باید عذرخواهی کنه.
به عبارت دیگه: آدمی که خودش درخواست جنگ می‌کنه، خودش هم باید عذرخواهی کنه.
چرا بهش میگه احمق؟ چون خیلی بچه است.
چرا بهش میگه احمق؟ چون خیلی بچه است.
قضیه اینه.
قضیه اینه.

البته زورو با بازگشت اوسوپ مخالفتی نداره. منتها معتقده اول اوسوپ باید عذرخواهی کنه. معتقده تا زمانی که اوسوپ عذر نخواسته، هیچکس حق نداره اسمی از اوسوپ بیاره.

بدون شک زورو درست میگه.

زورو یه شیعه آزاده و لوفی به عنوان رهبر وظیفه داره به حرف زورو گوش بده.


کلامفقهتشیع
در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید