بعد از انتشار متن علیه فرهنگ ناموسکش (3): نقش مدرسه، با یکی از دوستان واقعی بحثی بر سر دو قسمت از اون متن شکل گرفت.
اون دوست با این بخش،
یه جامعه داریم که با یه فرهنگ و عرف که بهطور مشخّص غلطه (ناموسکشی و ناموسپرستی). این فرهنگ از طریق خانواده خودش رو بازتولید میکنه. نسل جدید به دلیل عشق و اعتمادی که به نسل قدیم داره، سبک زندگی و منطق و اصول نسل قدیم رو قبول میکنه.
و این بخش،
احمقانه است اگه فکر کنیم دختر و پسر با حفظ کردن یه سری مزخرفات توی کتاب یاد میگیرند یه رابطه برابر تشکیل بدن. باید اجازه بدیم، بخصوص از هفت سالگی، با هم وارد رابطه دوستانه بشن و در ضمن رابطه بهشون یاد بدیم چطور رابطه رو برابر کنند. مدرسه با دختر و پسری روبرو است که در عرفی زیستند که بهشون یاد نداده چطور با هم برابر برخورد کنند.
مخالف بود.
گفتگو به این صورت پیش رفت:
دوست:
«دربارهی این [منظورم بخش اوله] فکر میکنم نسل جدید اعتمادی به تجربهی زیستی نسل قبلیش نداره، یا حداقل این اعتماد خیلی خیلی کم شده، برای همین تمایل به طغیان علیه سنتهای خانوادگی خیلی زیاده.
این فقط توی بچههای دهه هشتادی ایران دیده نمیشه، کلن ویژگی بچههای نسل زده.
بخاطر همین من فکر میکنم فرض غلطه، درنتیجه راهحل دادن برای این فرض غلط بیمعناست.
«دربارهی این [منظور بخش دومه] هم، بهنظرم مجددا نسل جدیدتر ایران، شاید از ۷۵ به بعد، هرچی جلوتر میره بهتر روابط برابر ایجاد میکنه.
روابطی که در اون دختر و پسر یاد گرفتن ارزشهای جدیدی برای خودشون تولید کنن و عشق رو در یه چارچوب جدید تعریف کنن.
مثلا دلیل اینکه سکس بین روابط دوستدختر_دوستپسری بیشتر شده، بهنظر من یکی از دلایلش همین ساخت ارزشهای جدید و برابرتره.
دخترا و پسرا یاد گرفتن تنها چیزی که دختر برای ارائه داره، تنش نیست بلکه صرفا یک لذت مشترکه.
و اینکه پسرها هم متوجه شدن نیازی نیست تنها قهرمان رابطه باشن.
البته بهنظرم هنوز خیلی جا داریم اما هرچی میریم جلوتر انگار شرایط داره بهتر میشه.»
من:
«این متن به طور خاص در مورد اون بخش هایی از ایرانه که هنوز درگیر سنته. جاهایی که هنوز سنت عمل میکنه. هنوز خانواده مهمترین و تنهاترین نهادیه که به بچه چیز یاد میده.»
دوست:
«خب این بیشتر دربارهی جامعهی مذهبی و طرفداران دولت دیده میشه. شما از دولت میخواید طرفدارانش رو اصلاح کنه. و انقدر اینکارو کرده، اگر یکروز خود حاکمیت تصمیم بگیره، اصلاحشون کنه، تظاهرات راه میندازن که ما نمیخواهیم اصلاح بشیم»
من:
«باید اصلاحشون کنه. این بخشی از انقلاب فرهنگیه. انقلاب فرهنگی که من دنبالشم.»
و در ادامه در مورد ایراد وارد شده به بخش دوم:
من:
«مخالفم. تو خودت و اطرافیانت رو مبینی. من بچههایی دیدم که فقط دنبال سکس بودند. جوونهای 20 ساله. اصلا نمیتونستن با دختر یه رابطه دوستانه داشته باشن.»
دوست:
«فکر میکنید اینها بیشترن؟»
من:
«به نظرم بیشترن. اصلا سطحی بودن روابط نسل جدید نشون میده اینها بیشترن.»
دوست:
«این بهنظرم خیلی درست نیست. نمیدونم.»
من:
«منظورم از سطحی اینه که به راحتی روابط از هم گسسته میشه. تداوم نداره.»
دوست:
«منم اگه وارد رابطهی جدی بشم یک روز ، ممکنه روابط سطحی داشته باشم. به صرف سرگرمی. یعنی میگم صرفا دلیلش این نیست که بلد نیستیم. شاید تمایله. البته ترس از تعهد هم میتونه باشه.»
من:
«ترس از تعهد رو میپذیرم. و اینکه کسی که چیزی رو بلد نیست انجام بده، چون انجام نداده. از ترس انجام نداده و یاد نگرفته.
اما در مورد اینکه میگی «اگه وارد رابطهی جدی بشم، ممکنه روابط سطحی هم داشته باشم» خب مساله این نیست. تو اگه یه روز وارد یه رابطه جدی بشی، باز هم چشمت دنبال این و اونه؟»
دوست:
«نه.»
من:
«میتونی روابط دوستانه داشته باشی. اما اینکه روابط دوستانه رو فراتر ببری، دنبال این خواهی بود؟»
دوست:
«نه. منظورتون از سطحی اینه؟ من توی ذهنم روابطِ بدونِ خروجیِ ارزشمند بود.
یعنی بیا باهم باشیم، ولی فکر نکنیم قراره درنهایت زن و شوهر بشیم! اما اینکه بیا باهم باشیم ولی با بقیه هم باشیم. مسلمن نه!»
من:
«منظورم از سطحی این نبود. آدمهایی رو دیدم که خیلی شدید عاشق هم اند. بعد با اولین مشکل از هم فرار میکنند. رابطه تموم میشه. سطحی منظورم اینه.»
دوست:
«آها. همون ترس از تعهد.»
من:
«تعهد غایبه، در نسل جدید. حداقل این چیزیه که من دیدم.»
دوست:
«موافقم.»
من:
«و این هم باید اصلاح بشه. انقلاب فرهنگی هر دو رو باید اصلاح کنه. از یه طرف، با ارزشهای سنتی سرکوبگر باید بجنگه. از طرف دیگه، با این عرف جدیدی که امروز داره غالب میشه.»
دوست:
«سنت جدید بسازه. کسی که اینو [منظور اینه: از طرف دیگه، با این عرف جدیدی که امروز داره غالب میشه] تجربه کنه، سخت میره زیربار سنت. حتی اگه ملایمتر از سنت رایج باشه.»
من:
«این خودش یه عرف و سنته. یه نظمه. آدم باید یاد بگیره تعهد داشته باشه. در رابطه این خیلی مهمه.»
دوست:
«فکر میکنید چرا نسل جدید تعهد کمرنگی داره؟ سیستم آموزشی که ثابت بوده.»
من:
«نسل جدید از یه چیز غلط فرار کرده. اما چیز درست رو هنوز کشف نکرده. خودش در حال تجربه است و شناخت. اما چون راهنمایی نداره، وارد مسیرهای اشتباه میشه.»
دوست:
«اما خودش فکر میکنه کشف کرده؟ فکر نمیکنه داره امتحان میکنه.»
من:
«اینها وقتی در یه رابطه شکست بخورن، یه چیز جدید یاد میگیرن. یعنی شاید الان فکر کنند تموم شده و همه چیز رو شناختند، اما سالهای بعد خواهند فهمید که در حال تجربه بودند. یعنی خود بعدیشون خود قبلیشون رو اینجوری تفسیر میکنه که در حال آزمون بوده.»
دوست:
«باید ببینیم چی میشه.»