رایزن
رایزن
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

یک نظریه در مورد «منشأ حیات»

مقدمه:
قبل شروع بگم که این فقط یه نظریه است. هنوز اثبات نشده. اما قابل آزمونه. میشه در صحت و سقمش رو در آزمایشگاه بررسی کرد.
ممکنه در آزمایشگاه مشخص بشه که نظریه اشتباهه. اما من باکی از بیانش ندارم. فقط یه آدم بزدله که از ترس شکست هیچ تلاش نمی‌کنه و هیچ حرف جدیدی نمی‌زنه.
تاریخ علم پر از نظریات جسورانه است که خیلی‌هاشون شکست خوردند، اما اون‌هایی که درست از آب دراومدند، علم رو جلو بردند.
این نظریه هم اگه درست باشه، میتونه مثل یه بمب در دنیای زیست‌شناسی عمل کنه.
یه نکته هم برای دوستان مذهبی بگم. صحت این نظریه در تضاد با مفهوم روح نیست. این نظریه درست باشه، به این معنی نیست که انسان روح نداره. یادمون نره که حیات و روح «جسمانیه‌ الحدوث و روحانیه البقاء» است.

اصل ایده اینه که حیات چیزی نیست به جز یه آتش دائمی. هر سلولی درونش یه فرایند سوخت و ساز رخ میده. این یعنی یه آتش درونش روشنه. این آتش از طریق یه فرایند شیمایی که بین عناصر شیمیایی رخ میده، روشن می‌مونه.

حالا میشه اینجوری فرض کرد که حیات اولیه چیزی نبوده به جز همون فرایند شیمیایی. مثلا به موجودات فوتوسنتزکننده نگاه کنیم. ریشه اولیه تمام این موجودات برمی‌گرده به زمانی که در یه نقطه از زمین، مواد لازم برای فتوسنتز کنار هم قرار گرفتند. زمانی که مواد لازم برای انجام یه فرایند شیمیایی کنار هم قرار گرفتند، اولین صورت از حیات اون موجودات پدید اومده.

هیچ حیاتی نبوده. اما اینجوریه که مواد لازم برای فرایند شیمیایی به صورت تصادفی کنار هم قرار گرفتند و به صورت خود به خودی شروع به واکنش کردند.

در نتیجه این فرایند یه سری چیزها تولید میشه. فرایند یه سری محصولات داره که اطرافش رو اشغال میکنه. یعنی مرکز فرایند یا آتش توسط محصولات فرایند احاطه میشه. یعنی محصولات و ضایعات فرایند شیمیایی یه غشا اطراف آتش یا فرایند شیمیایی تشکیل میدن. این احاطگی باعث میشه مواد لازم برای ادامه فرایند سوختن از طریق یه غشا به اتش مرکزی برسند.

یعنی آتش یا فرایند یاد میگیره از طریق خود اون غشایی که خودش پدید آورده، مواد لازم رو به درون خودش منتقل کنه. آتش برای خودش جسم می‌سازه و کنترلش میکنه.

حالا تولید مثل چطور صورت میگیره؟

این فرایند سوختن شیمیایی هر چقدر بیشتر در جریان باشه، محصولات بیشتری هم تولید میکنه. این باعث میشه غشای اطراف آتش ضخیم‌تر بشه. افزایش ضخامت غشای اطراف باعث میشه مواد لازم برای تداوم فرایند شیمیایی سخت‌تر به آتش مرکزی منتقل بشن. این موجود اگه همینجوری به رشدش ادامه بده، در نهایت به دلیل ضخامت غشا، آتش درونش خفه میشه. آتش برای حفظ بقای خودش، همه چیز رو نصف میکنه.

دو تا نکته در مورد این نظریه هست:

یک اینکه این یه نظریه بی‌جان‌زاییه.

دوم، نوع نگاه به شروع حیات عوض میشه:

الان که به حیات نگاه کنیم، میبینیم یه سلول داریم (یه موجود مستقل و زنده) که برای ادامه حیات به تنفس (یا همون فرایند شیمایی یا آتش) نیاز داره. یعنی موجود زنده اصله و تنفس یکی از کارهاییه که می‌کنه. سلول یه چیز مستقله که تنفس سلولی فقط یکی از کارهاشه. یعنی اصل خود سلوله. در مورد صورت‌های پیچیده حیات، میشه گفت سلول یا جسم دست بالا رو داره و اون فرایند شیمیایی صرفا یه ابزاره برای حفظ سلول.

اما ادعام اینه که در لحظه پیدایش حیات، سلول اینقدر پیشرفته نبوده. در واقع سلول به این شکل نبوده. سلول پیشرفت کرده.

یعنی در ساده‌ترین صورت‌های حیات، خود فرایند شیمیایی یا اتش دست بالا رو داره. سلول یا جسم فقط و فقط ابزار حفظ اتشه.

حیات به این شکل پدید میاد و به این شکل تحول پیدا می‌کنه:

در یه جایی صرفا یه فرایند شیمیایی در حال شدن بوده (یه آتش می‌سوخته). ضایعات این فرایند دور آتش رو گرفتند و مانع از بقای آتش شدند. آتش برای حفظ خودش، ضایعات رو به عنوان ابزار خودش به کار برده.

این ابزار یا ضایعات فرایند شیمیایی، در ادامه به استقلال رسیده، یعنی خودش یه غایت مستقل پیدا کرده، و از فرایند شیمیایی برای حفظ خودش استفاده کرده.

اگه بخوام دقیقترش کنم اینجوری باید بگم:

زنگ زدن آهن رو دیدید؟ یه فرایند شیماییه که توش مولکول آهن با اکسیژن میسوزه. حاصل این سوخت زنگ آهنه.

اما یه سری مواد شیمیایی وقتی با اکسیژن می‌سوزند، حاصل فرایندشون میشه یه ماده که این ماده بعدا در طول زمان خودش هدف و استقلال پیدا میکنه.

این ضایعات یا جسم یا سلول چطور استقلال پیدا کرده؟

اول، یه فرآیند شیمایی بوده و این فرایند ضایعاتی دور خودش جمع میکرده.

اما در ادامه بخش‌های مختلف این ضایعات بر اثر اتفاقاتی که نمیدونیم چی بوده، شروع کردند به اثرگذاری بر همدیگه.

احتمالا یه بازی الکترونی بینشون شروع شده.

مغز چطور باشلیک نورون (که در اصل همون الکترونه) سایر اندام رو کنترل میکنه؟

احتمالا یه زمان و بر اثر یه اتفاق خارجی، یه قسمت از اون ضایعه یه الکترون به سمت یه قسمت دیگه شلیک کرده و بعد اون قسمت دیگه جوابش رو داده.

تمام فعل و انفعالات درون جسم انسان همینه؟ صرفا یه بازیه الکترونیه. دست به یه جسم داغ میخوره، یه سری الکترون به سمت مغز میفرسته، مغز تحت تاثیر این الکترون‌ها یه سری الکترون دیگه آزاد میکنه و به سمت دست میفرسته و دست سریع خودش رو پس میکشه.

به محض اینکه این بازی الکترونی در درون ضایعات فرایند شیمایی شروع شده، اون چیزی که تا قبلش صرفا یه ضایعه بوده، تبدیل به یه سلول شدهتا قبل از این بازی، جسم سلول تابع فرایند شیمیایی بوده، اما بعدش برعکس میشه، یعنی فرایند شیمیایی تابع جسم سلولی میشه.

این نظریه در آزمایشگاه قابل بررسیه.

به یه محیط ایزوله نیاز داریم که هیچ موجود زنده‌ای توش نباشه و توی این محیط باید مثلا فرایند فتوسنتز رو انجام بدیم. یعنی مواد اولیه فتوسنتز رو بذاریم کنار هم تا فرایند شیمیایی شروع بشه. بعد با میکروسکوب تمام فرایند رو زیر نظر بگیریم.

دو تا چیز باید اثبات بشن:

یک اینکه جسم مثلا یه میکروب چیزی نیست به جز همون محصولات فرایند شیمایی.

دوم، باید بشه از درون این صورت ساده حیات، تحول سایر صورت‌های پیچیده‎‌تر رو نشون داد.

و به عنوان آخرین نکته:

این نظریه در مورد منشأ حیات کاملا منطبق با منطق و کلام هگله.

منطق با چه مقولاتی شروع میشه؟ حیات، عدم، شدن و موجودیت.

هگل موجودیت رو وجود لغیره می‌نامه. موجودیت چیزیه که وجودش برای خودش نیست. بلکه ابزاریه برای چیز دیگه. اما خود موجودیت در ادامه به وجود لنفسه تبدیل میشه، یعنی میشه برای خودش.

حالا به نظریه نگاه کنیم.

مطابق با این نظریه، حیات در طول یه فرایند شیمیایی پدید میاد. یعنی اول کار حیاتی در کار نیست. مفهوم حیات وجود داره، اما حیاتی در کار نیست. برای همین، به شدن نیاز داریم. فرایند شیمیایی یا آتش، فرایند شدنه. چند تا چیز وارد یه فرایند میشن و تبدیل به چند تا چیز دیگه میشن.

حیات از طریق شدن پدید میاد.

اما خود این شدن به خودش موجودیت یا جسم میده. اون ضایعاتی که دور آتش جمع میشن، موجودیت حیات هستند.

این موجودیت لغیره است. یعنی سلول اول کار برای خودش نیست. فقط ابزار آتشه.

اما در ادامه همین جسم یا سلول از وجود لنفسه برخوردار میشه و آتش یا فرایند شیمیایی رو در اختیار خودش می‌گیره.

پ.ن: اگه سوالی هست، بپرسید.
علم شناخت حیاتمنشأ حیاتکلامهگلجسمانیه الحدوث روحانیه البقا
در کار کلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید