کارآموزی رو انتخاب کردم چون از وقتی که یادم میاد تو مدرسه و دانشگاه حرف هایی که معلم و استاد از تجربیات خودشون می گفتن و لزوماً هم به درس مربوط نبود،تاثیر زیادی تو زندگی من گذاشته، واسه همین دیدم من که پیگیر یادگیری بازاریابی دیجیتال هستم ،چرا کنار کسی کار نکنم که خودش و کسب وکارش مرتبط با این حوزه هست و هم انسان موفقی هست واینکه این فرصت رو دارم تا از نزدیک شاهد پیاده سازی ایده ها و تکنیک ها در کار واقعی باشم و خروجیشون رو ببینم .
تصمیم گرفتم حرفه ای وارد حوزه بازاریابی دیجیتال بشم و از دانسته های استاد گرانقدرم آقای عادل طالبی و همکاران تلاشگرشون استفاده کنم تا برای مسیری که قصد دارم ادامه بدم یک نقشه راه درست داشته باشم.
البته که هر مسیر ناشناخته ای سختی های خودش رو داره از خستگی و نا امیدی تا مواجه شدن با ضعف ها و تلاش برای اصلاح کردن اون ها.
یکی از اون سختی هایی که باهاش دست وپنجه نرم می کردم جلوی دوربین صحبت کردن بود کاری که هیچ وقت تجربه اش رو نداشتم! و جالبه تا قبل از اینکه خودم جلوی دوربین بایستم، به همکارام ودوستانم پیشنهاد می دادم برای فروش محصولاتشون بهتره جلوی دوربین محصولشون رو معرفی کنن و در شبکه های اجتماعی و پلتفرم های مختلف به اشتراک بگذارن.
البته تعدادیشون از این کار طفره می رفتن (الان میفهمم چرا !)
چون درباره اهمیت ویدئو مارکتینگ شنیده بودم و می دیدم کسب وکارهایی که از ابزار ویدئو برای فروش محصولات و خدمات استفاده می کنن موفق تر از رقبایی که از این ابزار استفاده نمی کنن هستن.
خلاصه تصمیم گرفتم انقدر جلوی دوربین صحبت کردن رو تمرین کنم که بالاخره بتونم بهش مسلط بشم و این ضعف رو به عامل رشد تبدیل کنم.
یاد کتاب کیمیاگر پائولو کوئیلو افتادم :
وقتی به جایی میرسم که به نظرم سخت میاد بلافاصله به یه باوری که دارم فکر می کنم دلم قرص میشه ومیگم درسته سخته ولی من ازش سخت ترم.