8- اندیشه و تعمق جدی در ذات رابطه با جنس مخالف و همسر به مثابه اندیشه در ریشه حیات و هستی آدمیت خویشتن است و تنها معنا و تفکری که انسان را به خدا رسانیده است. همانطور که آدم ابوالبشر هم مقام نبوتش را در رابطه با حوا یافت. وجود حوا بود که او را از بهشت به عالم برزخ کشانید و جهانش را دگر ساخت و او را بیدار نمود.
همسر، عالیترین دشمن است یک دشمن الهی و متافیزیکی است و هر که این امر را در نیابد و در آن تفکر نکند و از آن بگریزد و کورکورانه این دشمن را محکوم سازد و از او انتقام بستاند بزرگترین دشمنی را با ذات انسانی خود نموده است و احمق و بی وجود از جهان می رود.
۹ - گریز از ازدواج و زناشوئی گریز از هستی انسانی خویش است زناشوئی کارخانه وجود یابی روحانی بشر است. رابطه زناشوئی جادوئی ترین رابطه ای است که در کل کائنات پدید آمده است و قلمرو همه اسرار است.
۱۰ - هر کسی در رابطه با همسرش یا به خدا می رسد و یا به ابلیس بهر حال رشد می کند و این معنویت بشر است.
۱۱ – همانطور که شکافتن هسته اتم و علوم هسته ای منشأ اصلی مدرنیزم و هزاران علوم و فنون مدرن و بی سابقه است، شکافتن هسته رابطه زناشوئی و کشف اسرار آن نیز تعیین کننده سرنوشت نهائی انسان در جهان است. منشأ و همه علوم حقیقی در انسان شناسی و جامعه شناسی و روانشناسی است .
و بشر مدرن متأسفانه از این هسته انسانی و روحانی مستمراً در حال دور شدن است و به دلیل جهل و ناکامی اش در این رابطه حتی در حال زیر پا نهادن این پیوند می باشد. و این می تواند منشأ انهدام وجودی و معنوی و حتی فیزیکی اش در جهان باشد.
۱۲ - ازدواج و طلاق برای هر بشری به مثابه مهمترین واقعه زندگی اوست و اگر او این مهمترین واقعه زندگیش را تا به اعماق درک نکند از زندگی خود هیچ نفهمیده است و جاهل از دنیا می رود .
از کتاب فلسفه ازدواج و زناشوئی ص 6
تألیف استاد علی اکبر خانجانی