دقیقاً مشخص نیست اولین فرش دنیا، کِی و کجا بافته شده. بااینحال، به یمن وجود قالی «پازیریک» میتوانیم مطمئن باشیم که فرشبافی از ایران شروع شده و دستکم به اندازه ۲۵۰۰ سال قدمت دارد. زمان کمی نیست! دستکم دوهزاروپانصد سال است که ایرانیها برای گرم و نرم کردن خانههایشان از دستبافتهای به اسم فرش استفاده میکنند. البته الآن دیگر نمیتوان گفت همه فرشها لزوماً دستبافته هستند. شاید همین حالا، در خانه هر کدام از ما، یک تخته فرش ماشینی هم باشد.
اگرچه حداقل دوهزاروپانصد سال است که از فرشهای دستباف و ماشینباف ایرانی استفاده میکنیم، شک دارم همگی ما با چیستی فرش و ماهیت آن آشنایی درستی داشته باشیم. یعنی در واقع مطمئنم آشنا نیستیم. اگر همین الآن از ما بپرسند فرش با گلیم چه فرقی دارد؟ یا قالی و فرش چه تفاوتی دارند؟ یا اینکه چه تفاوتی بین فرش با نَمَد و زیلو هست؟ چه پاسخی داریم که بدهیم؟ یا پاسخی نداریم یا اگر هم داشته باشیم پاسخمان بیش از آنکه حاصل تحقیق و مطالعه باشد، نتیجه تجربیات و دانستههای ناقصمان است. عجیب نیست؟ بعد از دوهزاروپانصد سال فرشبافی و استفاده از فرش، باز هم ماهیت آن را بهدرستی نمیشناسیم!
در این نوشته قصد دارم کمی از فرش و ماهیت آن برایتان بنویسم. قول نمیدهم بعد از خواندن این نوشته به یک فرششناس خبره تبدیل شوید، چون خودمم به این مرحله نرسیدهام. بااینحال، قول میدهم بعد از خواندن این مطلب، دستکم بتوانید در پاسخ به سؤال فرش چیست، یک جواب شُسته و رُفته به مخاطبتان بدهید.
فرش دستبافتهای است که برای ساخت و بافت آن از تار، پود و پرز استفاده شده باشد. البته فرشهای ماشینی هم وجود دارند و به کار میروند اما موضوع اصلی بحث ما نیستند.
تارها یا همان چلهها، نخهای عمودیای هستند که اسکلت اولیهٔ فرش را تشکیل میدهند. پودها نخهای افقیای هستند که لابهلای پرزهای قالی مینشینند و هم به چینش گرهها نظم میدهند و هم بافت فرش را متراکمتر میکنند. پرزها هم همان گرههایی هستند که قالیبافها بر تارهای فرش میزند و ما آنها را بهصورت برجسته و با دست کشیدن روی فرش احساس میکنیم.
حواستان باشد در گلیم هم از تار و پود استفاده میشود اما در آن از پرز خبری نیست. همین نکته، تفاوت اصلی فرش را با گلیم مشخص میکند. فرش دستبافتهای پرزدار است اما در گلیم هیچ پرز یا گرهای دیده نمیشود. حواستان به این نکته هم باشد که اصولاً گلیم، ساختار سادهتری نسبت به فرش دارد. گویا اول، گلیم قدم به زندگی انسانها گذاشته و بعد با پیچیدهتر شدن ساختار زیراندازها، فرشها وارد زندگی آدمها شدهاند.
اگر سعی کنید در لغتنامهها به دنبال معنای فرش بگردید، احتمالاً چنین تعریفی را پیدا میکنید: «زیرانداز، کفپوش، گستردنی و هرچیزی که بر کف زمین پهن کنند.» با این تعریف، معنای فرش بسیار گسترده میشود و حتی گلیم و نمد را هم شامل میشود. باید بگوییم، در ذهن فارسیزبانان امروزی، فرش دستبافتهای است که در ساختار آن از تار و پود و پرز استفاده شده باشد. ضمناً هم میتواند بهعنوان زیرانداز استفاده شود، هم بهعنوان تابلو و هم بهجای دیوارکوب. از طرف دیگر، در ذهن فارسیزبانان، فرقی بین فرش و قالی وجود ندارد. ما هر دوی این کلمات را بهجای هم به کار میبریم و در درک معنای آنها هم مشکلی نداریم. حالا اینکه بخواهید فرش را به کار ببرید یا قالی را، به انتخاب و تشخیص خودتان بستگی دارد.
تفاوت اصلی فرش با سایر زیراندازها این است که در آن از گره استفاده میشود. چیزی که بقیه زیراندازها یا دستبافتههای مشابه فرش ندارند. اگر همین یک نکته یادتان بماند، هرگز در تشخیص فرش از سایر دستبافتهها به مشکل برنمیخورید.
اول همین نوشته، اسم فرش پازیریک را آوردم و یک اشاره کوتاهی هم به آن کردم. اگر خودتان هم اهل فرش و فرششناسی باشید، حتماً قبلاً با فرش پازیریک آشنا شدهاید. بااینحال، لازم میدانم به یک نکته کوتاه اما بسیار بسیار مهم اشاره کنم: فرش پازیریک، قدیمیترین فرش کشفشده است، نه قدیمیترین فرش بافتهشده! بنابراین، قبل از پازیریک هم فرشهایی بافته شدهاند که به دست ما نرسیدهاند. از این نظر، فرش پازیریک از آنها خوشاقبالتر بوده. البته ما هم خوشاقبال بودهایم که فرش پازیریک به دستمان رسیده. پس یادتان باشد، پازیریک قدیمیترین فرش نیست. در واقع، قدیمیترین فرشی است که پیدا شده و به دست ما رسیده.
نکته دوم هم اینکه درست است که در این نوشته بر ایران و فرش ایرانی تأکید کردیم اما اصلاً قصد نداریم بگوییم هیچجای دیگر دنیا فرشی بافته نشده و نمیشود و جز فرش ایرانی، هیچ فرش ارزشمند دیگری وجود ندارد. اتفاقاً فرشهای زیبا، نفیس و باارزش فراوانی وجود دارند که به دست بافندگان خارج از مرزهای ایران بافته شده و میشوند. پس با اینکه کیفیت و ارزش فرش ایرانی را نمیتوان انکار کرد، اما نمیتوان هم ادعا کرد که فرش ایرانی تنها فرش جهان است. شاید این نکته بدیهی به نظر برسد اما بهشخصه بارها با کسانی گفتوگو کردهام که هیچ خبر از فرشهای ترکیه، افغانستان، تاجیکستان، هند و... نداشتهاند.
سعی کردم خیلی کوتاه نشان بدهم که فرش ایرانی چه چیزی هست و چه چیزی نیست اما زیروبمهای دنیای فرش، آنقدر گسترده هست که در یک نوشته کوتاه جا نشود. بااین وجود، همین که بدانیم فرش زیر پایمان چه ماهیتی دارد، توفیق بزرگیست که یک دنیا ارزش دارد.