Yomi is dead
Yomi is dead
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

اتاق های سیاه اما خونین

*هشدار*

∆گم شدن افراد و کشته شدنشون تقصیر من نیست و من هیچ مسئولیتی در قبال این ها نمی پذیرم و شما با تصمیم خودتان این داستان را می خوانید !پس هر اتفاقی افتاد تقصیر خودتان بوده!∆


امروز اولین روزی بود که به داخل سایت دارک وب می رفت

هیجان داشت و از ترس میلرزید

داخل سایت شد

همین طور میگشت و میگشت

چیزهای ترسناک و چندش زیادی پیدا کرده بود...

در داخل ان سایت چیز های زیادی دید مثل:

فروش اعضای بدن انسان ، فروش اشیا ٕ نفرین شده ، لایو هایی درباره ی شکنجه ی انسان از لحاظ های روحی و جسمی ، فروش اصلحه و حتی چیز های ...(نگم بهتره)یا استخدام قاتل و غیره دیده بود

کمی که بیشتر و عمیق تر داخل سایت گشت یک لایو پیدا کرد

«یک لایو به اسم اتاق های سیاه»

وارد لایو شد...

یک مردی را دید که به صندلی بستند و فهمید غیر از خودش ادم های زیاده دیگه ای هم این لایو را تماشا میکنند...

اما با چیزی که دید وحشت کرد...

انها ان پسر بخت برگشته را داشتند به جنس مخالف تبدیل میکردند بدون بی حسی ! (اخخخ!)

اصلا از چیز هایی که میدید لذت نمی برد...

او میدید که پسر... پسری که حال دختر است را از لحاظ روانی رنج میدادند...

اورا مجبور به خوردن گوشت خام یکی از دوستانش میکردند...

اورا میزدند...

مادرش را اوردند و بهش...(اره دیگه ) کردند

مجبورش کردند به اعضای خانوادش ...(اهم)کنه

مادرش را جلوی چشمانش کشتند...

و ان بخت برگشته را هم تکه تکه کردند...

و این گونه اورا کشتند!

ولی اصلا لذت نبرد و از ترس میلرزید

تصمیم گرفت از سایت خارج بشه...

اما با چیزی که دید ترسش چند برابر شد...

ویدیو ای که به صورت زنده از پشت پنجره ی اتاقش گرفته می شد!

تصمیم گرفت به داخل حمام فرار کند و در را قفل کند...

به پلیس زنگ زد...

ولی به جای شنیدن صدای پلیس صدای ترسناک مردی را شنید

:«میدونی ...با این کارات فقط وضع را برای خودت بدتر کردی! بهتر نیست از داخل حمام بیای بیرون؟ »

حال دیگه به قدری ترسیده بود که چندین بار رفت ان دنیا و برگشت!

صدای پایی که از اتاقش می امد داشت نزدیک در حمام می شد...

یک ثانیه ...یک ثانیه فقط یک ثانیه پلک زد و ناگه درد شدیدی را احساس کرد و بعد سیاهی...

بیدار که شد از مرگش مطمعن شد ...

زیرا او حال در داخل اتاق سیاهی بود و دوربینی جلویش بود ...

دست و پاهایش بسته شده بود ...

درسته او امده بود به اتاق های سیاه دارک وب...

حال فقط ارزو میکرد هیچ وقت به داخل ان سایت نمی رفت!

اما دیگر دیر بود خیلی دیر!


∆*توجه این داستا بر اساس واقعیت بود*

این اطلاعات که درباره ی اتاق های سیاه دارک وب و خود محتوای دارک وب بود کاملا درست است و این اتفاق بر اساس واقعیت بوده و من کمی دست کاریش کردم و هشدار اول داستان هم کاملا جدی بود∆

دارک وبشکنجهخون
دوستان ممنون که بودید ولی من دیگه تو ویرگول قرار نیست چیزی بذارم و اکانتم قراره برای همیشه خاک بخوره روز خوش!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید