Yomi is dead
Yomi is dead
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

خانواده ی اوساکا

این داستان برای 25 سال پیشه ...داستان اتفاقی که برای خانواده ی چهار نفری اوساکا افتاد ...اول از همه نوه ی عزیزم بگم که پدر این خانواده تویه یه صانحه مرد ...

خب بریم داستان را شروع کنیم

چهار نفر بودند و بعد دیگه نبودند!

دختر با ترس از خواب پرید و به اطرافش نگاه کرد

مدام چشم هایش را می چرخاند تا از ایمن بودن اطرافش مطمعن شود

بعد از مدت کوتاهی با استرس و بی حوصلگی از روی تخت بلند شد و پتو را کنار زد . چشمانش را به سمت بالا چرخاند و به ساعت که عدد 4:04 دقیقه ی صبح را نشان میداد خیره شد

بلند شد و به موهای کوتاهش دستی کشید و رفت در اشپزخانه تا آب بخورد

به ارامی راه میرفت ...اما صدای دویدنی از پشت سرش شنید

قبل از اینکه فرصت کنه سرش را برگرداند به زمین افتاد

صدای ضربان قلبش شنیده می شد اما ثانیه ی بعدی دیگه هیچ ضربانی شنیده نشد

زمین مثل دریاچه ی خون شده بود

چاقوی تیز و نقره ای روی سر دختر خود نمایی می کرد و بعد از آن شخصی که در تاریکی ایستاده بود

نیشخنده ترسناکش در تاریکی اطراف می درخشید

...اما

چند دقیقه بعد دیگه جنازه ی دختر نبود , اما رد خونی که روی زمین بود و به سمت در باز خانه می رفت کاملا معلوم بود

دست دختر از خاک بیرون امده بود و آن شخص با نفرت با بیل دست دختر را به زیر خاک برد

...صبح مادر خانواده ی اوساکا با نگرانی به پسرش که در وسط اتاق دخترش ایستاده بود نگاه میکرد

از وقتی دختر گم شده بود پسر بی قرار شده بود

روز ها همین طوری گذشت تا اینکه یک هفته از گم شدن یا به عبارتی مرگ دختر گذشته بود

زن پسرش را صدا زد اما وقتی پسر نیومد با تعجب به سمت سالن رفت و با وحشت به پسرش خیره شد

دلیل وحشت زن این نبود که پسرش داشت با دخترش بازی می کرد یا خاکی و خونی بودن تک دخترش ...

هیچ کدام دلیل وحشتن زن نبود ...دلیل اصلی آن بود که او مطمعن بود که آن شب دخترش را با چاقو کشته بود اما حالا دختر با سری خونی و بدنی خاکی جلویش داشت با پسر عزیز دردونه اش بازی می کرد

<اوه سلام مامان>

صدای دختر تهدید امیز بود...

هیچ کسی نفهمید ...

هیچ کس نفهمید که آن شب چرا پسر خانواده منجمد شده بود یا چرا مادر خانواده دار خورده بود ...

ولی بعد این موضوع دقیقا دو هفته بعدش جسد دختر در زیر خاک پیدا شد ...جسد لبخند میزد...

از اون روز به بعد خانه ی خانواده ی اوساکا متروکه شد

و بعد ها مشخص شد که پدر خانواده توسط قاتلی که زنش استخدام کرده بود در داخل ماشینش کشته شد

دختر خانواده شبیه به پدرش بود پس طبیعی بود که بگوییم مادر , دختر را فقط بخاطر شباهت ظاهری اش با پدرش کشته بود

اما هیچ کسی نفهمید که پسر خانواده چرا منجمد شد ... و هیچ کسی نفهمید اثر انگشت اضافه ای که در صحنه ی قتل بود برای کی بود...چون اثر انگشت با هیچ کدام از اثر انگشت های خانواده یکی نبود

و هیچ کسی نفهمید که چرا در داخل عکس خانوادگی انها یک نفر پنجمی هم هست که صورتش خط خطی شده ...

این پرونده هنوز که هنوزه بازه ...

خب نوه ی عزیزم شب خوش امیدوارم خوب بخوابی

یا بهتره بگم امیدوارم به سرنوشت خواهر و پدرم که توست مادرم کشته شده بودند دچار نشوی چون کسی را نداری که برای انتقام برادرت رو منجمد یا مادرت را دار بزنه ...

درسته شخص پنجم ...منم؟

ووو

دوستان ممنون که بودید ولی من دیگه تو ویرگول قرار نیست چیزی بذارم و اکانتم قراره برای همیشه خاک بخوره روز خوش!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید