در گذشته به طور خلاصه مبنای کلامی، تفسیری و اصولی مساله مورد اشاره قرار گرفت. با این نگاه روایاتی که بلوغ اشد را مطرح میکنند بررسی میکنیم.
روایات هم بلوغ اشد را به معنای استجماع شرایط عام تکلیف تلقی کردهاند، نه فقط بلوغ طبیعی و تکوینی، بلکه استجماع همه شرایط. که البته به سن هم در تحقق بلوغ اشد اشاره شده است ولی به طور کلی روایاتی که بلوغ اشد را مطرح میکنند به سه دسته تقسیم میشوند:
یک دسته از این روایات سن مشترک ذکور و اناث را سیزده سال در واقع در این روایات مطرح میکند.
یک دسته سن بلوغ اشد ذکور را پانزده سال مطرح میکند.
یک دسته بلوغ اشد را در دختران و در اناث، نه سال مطرح میکند.
بنابراین روایات هم بلوغ اشد را به معنای استجماع شرایط عامه تکلیف بیان کرده و سن را در آن مطرح میکنند؛ ولی یک سن مشترک بین دختر و پسر را مطرح میکنند که ۱۳ سال است، یک سن خاص ذکور که ۱۵ سال و سن خاص دختران به ۹ سال.
نکته مهم این است که وقتی در روایات مربوط به اناث - که سن ۹ سال را برای بلوغ مطرح میکنند - ورود پیدا میکنیم میبینیم در این روایات سن ۹ سالگی، به عنوان مرز و نقطه تمایز زمانی انتفاء قطعی بلوغ قبل از آن بیان شده؛ یعنی به هیچ عنوان قبل از آن دختر بالغ نیست. مرز زمانی است که قبل از آن بالغ نیست گرچه به لحاظ شخصی ممکن است احیانا ظهور علائم بلوغ مانند رویت دم بشود. اما به طور کلی بلوغ منتفی است که بخواهد مقتضی وضع قلم تکلیف دختر در سن کمتر از ۹ سال شود.
از طرف دیگر روایات نه سال در واقع حامل این مساله است که تحقق و فعلیت بلوغ بعد از ۹ سال را محتمل و ممکن میداند، نه لزوم فعلیت بلکه به معنی سن امکانی تحقق و فعلیت بلوغ و اماراتش. بنابراین قبل از ۹ سال منتفی بودن بلوغ به طور کلی و بعد از نه سال امکانش. به عبارت دیگر سن نه سال عنوان مشیر به این مساله است که بلوغ اشد امکان تحقق و فعلیت دارد در دختر. ولی نه اینکه لزوما محقق شود.
این سن در بلوغ دختران دارای اهمیت است ما در مورد سن پسران این را نداریم که یک سنی قبل از آن باشد. میگوید: هر وقت محتلم شد یا انبات شد ولی یک سنی را ندارد که قبل از آن سن علائم بلوغ ظهور و بروز و فعلیت پیدا نمیکند اما در سن دختر این مرز هست که قبلش را منتفی میکند و بعدش را هم فقط به امکان تحققش اشاره دارد یعنی عنوان مشیر است به امکان تحققش نه لزوما ضرورت تحققش.
به هر حال این روایاتی است که سن را مطرح میکند. در واقع با این نگاه به این روایات که بلوغ اشد در آنها مطرح شده و سه سن را در آنها ملاحظه میکنیم، سیزده سال مشترک که سن بلوغ اشد است و پانزده سال خاص ذکور و نه سال خاص اناث با آن خصوصیت که برای نه سال گفتیم وارد بررسی روایات میشویم.
اول روایاتی را مورد تامل قرار میدهیم که به سن مشترک اشاره میکنند. اولین روایتی که مورد بررسی قرار میدهیم به این صورت است به لحاظ سندی، به لحاظ متنی ابتدا میخوانیم بعد هم سند را و هم متن را مورد تامل قرار میدهیم. محمد بن حسن باسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن محمد بن الحسین عن احمد بن الحسن بن علی عن عمرو بن سعید عن مصدق بن صدقه عن عمار الساباطی عن ابی عبدالله علیه السلام قال سالته عن الغلام متی یجب علیه الصلاه فقال اذا اتی علیه ثلاثه عشر سنه متی یجب علیه الصلاه یعنی کی وضع قلم تکلیف بر او میشود؟ چرا این را میگوییم چون هم خود معنای یجب علیه الصلاه وضع قلم تکلیف است هم به قرینه روایات بعد امام میفرمایند: فان احتلم قبل ذلک فقد وجبت علیه الصلاه و جری علیه القلم. یعنی سقف سنی بلوغ اشد را در واقع سیزده سال میگوید. اما قبلش اگر امارات عینیت و ظهور پیدا کرد خب بالغ است و الجاریه مثل ذلک تفاوتی نمیگذارد. «ان اتی لها ثلاث عشره سنه او حاضت قبل ذلک فقد وجب علیها الصلاه». بنابراین سن مشترک را در هر دو سیزده سال مطرح میکند.
ابتدا سند را مورد تامل قرار میدهیم بعد دلالت را. به لحاظ سندی محمد بن علی بن محبوب که حرفی درشون نیست اشعری قمی هست. بلکه شیخ القمیین است در مقطع زمانی خودش و ثقه عین به علاوه فقیه و به علاوه صحیح الحدیث با آن جایگاه محمد بن علی بن محبوب. اما محمد بن الحسین ما زیاد داریم ایشان محمد بن الحسین بن ابی الخطاب هست به قرینه تلمیذش محمد بن علی بن محبوب و به قرینه استادش احمد بن الحسن بن علی بن فضال. ایشان هم همینطور است. از بزرگان اصحاب است، جلیل القدر است، عظیم القدر است، کثیر الروایت است، اسانید دارد، کوفی الاصل هم هست. خب ثقه بودنش هم تاکید شده. احمد بن الحسن بن علی الفضال فطحی است. به مرور ان شاء الله در بین بحثها در بین روات و رجال رواییمان خاندانها داریم. مانند خاندان اعین مثل خاندان فضال اینها خاندانی هستند مثل خود اشعریها که اینها خاندان مورد تامل هستند. زمانی انشاءالله خداوند توفیق دهد وارد میشویم. اما به هر حال ایشون احمد بن حسن بن علی فضال هستند. سه برادر هستند: علی، احمد و محمد که در اینجا به احمد بن الحسن کار داریم که فطحی است مثل اکثر فضالها ولی ثقه هستند مانند اکثر فضالها. بعد عمرو بن سعید مدائنی را داریم که ثقه هست و تردیدی در ایشان نیست از اصحاب امام رضا علیه السلام هستند.
بعد مصدق بن صدقه مدائنی را داریم که ایشان هم از اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام هستند و از اجلا، علما و فقها و عدول که حتی در مورد ایشان به عدل تصریح کردهاند با اینکه ایشان فطحی هستند ولی لفظ عدل را در موردش به کار برده-اند. عمار ساباطی هم که معلوم است. از لحاظ سندی از نوع موثقه هست و خوب هست روایت. اما به لحاظ دلالت روایت را بررسی کنیم. به لحاظ دلالت حامل لفظ بلوغ اشد نبود ولی خود متن روایت در واقع دلیل إنّ بر بلوغ اشد است.
توضیح إنّیت به این صورت است که روایت سن سیزده سال را سن وضع قلم تکلیف بیان کرده. بیان کرده اصل و مبنای مسلّم کلامی و اصولی که مشترک است بین همه متکلمین اعم از اعتزالی، امامیه و اشعریها عدم وضع قلم تکلیف بدون تحقق و فعلیت و استجماع شرایط تکلیف هست که از جمله آنها قدرت هست.
بیان کردیم که از استجماع جمیع شرایط عامه تکلیف چه مفسرین، چه فقها و متکلمین به بلوغ اشد تعبیر کردهاند. بنابراین وقتی میگوید سن وضع قلم تکلیف سیزده سال است؛ یعنی سن بلوغ اشد سیزده سال است. این روایت بلوغ اشد را در طرح سن نداشت ولی روایاتی داریم که به بلوغ اشد اشاره میکند.
روایتی از مرحوم کلینی است که در آن میفرماید که و عنه عن محمد و احمد ابنی الحسن عن ابیه عن احمد بن عمر الحلبی عن عبد الله بن سنان عن ابی عبد الله علیه السلام «قال ساله ابی (عبدالله) و انا حاضر عن قول الله عز وجل حتی اذا بلغ اشده قال الاحتلام» راوی بسیار دقیق و سنجیده سوال میکند. فقال یختلف فی ست عشر، سبع عشر و نحوهما یعنی ملاک نوعی به من بدهید اینطوری که چه میدانیم چه سنی را بگوییم بلوغ اشد است؟ احتلام کی هست؟ ۱۶ سال هست؟ ۱۷ ساله؟ کمتر است یا بیشتر؟ فقال لا الا اذا اتت علیه ثلاث عشره سنه کُتبت له الحسنات و کُتبت علیه السیئات و جاز امره. در اینجا بلوغ اشد (۱۳ سال) را آورد به عنوان سن بلوغ اشد. این از نظر متن روایت. اما به لحاظ سندی اگر بررسی کنیم احمد بن الحسن و محمدبن الحسن و علی بن الحسن هر سه فرزندان حسن بن علی فضال هستند. احمد و محمد این روایت را از پدرشان حسن بن علی فضال نقل می کنند. هر دو ثقه ولی فطحی هستند. لکن احمد بن عمر مجهول یا مهمل است یعنی بر اساس مبانی متفاوت مجهول یا مهمل است. مهمل این است که علمای رجال اسمش را آوردهاند اما چیزی در موردش نگفتهاند نه توثیق کردهاند نه تردید کردهاند و نه تضعیف. در واقع مهمل رها کردهاند. اما مجهول این است که اصلا نیامده اسمش در کتب رجالی. یک مبنای دیگر هم این است که در واقع مجهول اعم است از اینکه اصلا اسمش نیامده باشد یا اسمش آمده ولی در موردش چیزی گفته نشده. به هر حال به دلایلی ما میگوییم مهمل است. تفاوتش را به لحاظ تاثیرش در سند که مجهول باشد یا مهمل عرض میکنیم. احمد بن عمر است. عبدالله بن سنان هم معلوم هست. در جلسهی بعد دلالت روایت را به بحث میگذاریم، إنشاءالله.