
چکیده
فرقهٔ حشاشین، شاخهای از اسماعیلیان نزاری، در سدههای پنجم و ششم هجری قمری یکی از تأثیرگذارترین و در عین حال رازآلودترین جریانهای سیاسی–مذهبی ایران بود. رهبری این جریان را «حسن صباح» برعهده داشت که با تکیه بر سازماندهی کمنظیر، شبکههای اطلاعاتی و استقرار در قلعهٔ مستحکم الموت، نفوذ گستردهای در بخشهای مرکزی ایران ایجاد کرد. این مقاله به بررسی زمینههای شکلگیری این فرقه، ساختار حکمرانی حسن صباح، نقش قلعههای اسماعیلی و تأثیر تاریخی آنان میپردازد.
**مقدمه**
در اواخر قرن پنجم هجری، ایران صحنهٔ کشمکشهای شدید سیاسی میان سلجوقیان، اسماعیلیان، خلافت عباسی و حکومتهای محلی بود. در چنین شرایطی، حسن صباح، اندیشمند و مبلغ اسماعیلی، سلسلهای از پایگاههای نظامی و عقیدتی را در مناطق صعبالعبور ایجاد کرد و با تکیه بر قلعهٔ الموت، ساختاری کمنظیر از اقتدار دینی–سیاسی بنیان گذاشت. شهرت این جریان در منابع غربی با نام «Assassins» و در متون تاریخی با اسم «حشاشین» شناخته میشود؛ نامی که بعدها با افسانهها و روایتهای اغراقآمیز درآمیخت.

**ظهور حسن صباح و اندیشهٔ اسماعیلی نزاری**
حسن صباح در ری به دنیا آمد و از نوجوانی علاقهٔ عمیقی به مباحث کلامی و فلسفی داشت. او در جوانی با دعوت اسماعیلی آشنا شد و پس از سالها مطالعه، سفر و آموزش، به مصر و دستگاه فاطمیان رسید. با اختلافات عقیدتی میان او و برخی داعیان فاطمی، صباح به ایران بازگشت و دعوت نزاری را پایهگذاری کرد.
وی در اواخر قرن پنجم هجری با گروهی اندک و آموزشدیده کوهستانهای البرز را انتخاب کرد؛ منطقهای که امکان مقاومت طولانیمدت، استقلال سیاسی و حفاظت ایدئولوژیک داشت.

**فتح قلعهٔ الموت و شکلگیری پایگاه اصلی**
در سال ۴۸۳ هجری قمری، حسن صباح با شیوهای کاملاً مسالمتآمیز، بدون جنگ گسترده، قلعهٔ الموت را از دست حاکم علوی محلی خارج کرد. موقعیت کوهستانی، صخرههای بلند، و راههای بسیار محدود، این قلعه را به یکی از نفوذناپذیرترین پایگاههای نظامی تبدیل میکرد. حسن صباح با ایجاد کتابخانه، مرکز آموزش، کارگاههای تولید ابزار و شبکههای اطلاعاتی، الموت را به مرکز فرماندهی اسماعیلیان نزاری بدل ساخت.

*سازماندهی حشاشین و نقش فدائیان**
اسماعیلیان نزاری پس از استقرار در الموت و دیگر قلعهها، ساختار اجتماعی–نظامی منسجمی ایجاد کردند. مهمترین نیروهای این ساختار «فدائیان» بودند؛ گروهی کوچک و فداکار که مأموریتهای حساس سیاسی را بر دوش میگرفتند.
در بسیاری از منابع دشمنان، این مأموریتها «ترورهای سازمانیافته» معرفی شده و همین مسئله باعث شکلگیری نام «حشاشین» در ادبیات تاریخی غرب شده است. پژوهشهای جدیدتر نشان میدهد که بسیاری از روایتها دربارهٔ مصرف حشیش یا انجام اعمال خارقالعاده، بیش از آنکه واقعی باشد، تبلیغات سیاسی دشمنان اسماعیلی بوده است.

**قلعههای اسماعیلی در ایران**
شبکهٔ قلعههای اسماعیلی در سراسر البرز، قهستان (خراسان جنوبی امروز)، رودبار، لاهیجان، طالقان و مناطق صعبالعبور گسترش داشت. مهمترین قلعهها عبارت بودند از:
– قلعه الموت
– لمسر
– میموندژ
– قلعه قهستان
– قلعههای رودبار و شاهرود
هر قلعه نه فقط پایگاه نظامی، بلکه مرکز آموزشی، آرشیو اسناد، محل تربیت فدائیان و دژ دفاعی بود. ویژگی کلیدی این قلعهها، معماری خشک، سنگی، زاویهدار و انطباق کامل با کوهستان بود. این سازهها با حداقل منابع آب، بیشترین کارایی را داشتند




**روابط سیاسی و برخورد با سلجوقیان**
در قرن ششم هجری، سلجوقیان اسماعیلیان را خطری جدی میدانستند. فداکار بودن نیروها، استحکام قلعهها، و توانایی ضربهزدن به شخصیتهای سیاسی، نزاریان را به دشمنی خطرناک برای دستگاه سلجوقی تبدیل کرده بود.
نظامالملک طوسی از نخستین کسانی بود که در تقابل با اسماعیلیان قرار گرفت. روایت مشهور قتل او توسط یک فدائی، اگرچه در منابع تردیدهایی دارد، نقش مهمی در تقویت چهرهٔ افسانهای حشاشین داشت.
**افسانهها و واقعیتها دربارهٔ حشاشین**
حشاشین در ذهن بسیاری با روایتهای مارکوپولو و نویسندگان صلیبی گره خورده است؛ روایتهایی پر از افسانه درباره باغهای بهشت، استفاده از حشیش، و فرمانبرداری مطلق. پژوهشهای معاصر، مانند آثار برنارد لوئیس و فرهاد دفتری، تأکید دارند که بخش عمدهای از این داستانها ساختهٔ دشمنان سیاسی اسماعیلیان بوده و رنگ واقعی ندارند. اسماعیلیان درواقع گروهی منظم، دارای ساختار فکری، و مبتنی بر وفاداری عقیدتی بودند.

**سقوط الموت و پایان دوره حسن صباح**
پس از حدود ۱۷۰ سال حاکمیت نزاریان، حملهٔ مغولان در سال ۶۵۴ هجری قمری به فرماندهی هلاکوخان، قلعههای اسماعیلی را یکی پس از دیگری درهم شکست. کتابخانهٔ عظیم الموت در این هجوم از بین رفت و بسیاری از اسناد تاریخی نابود شد. همین فقدان اسناد، زمینهٔ رشد افسانهها را بیشتر کرد.
اما اندیشهٔ اسماعیلی نزاری پس از سقوط نیز به حیات خود ادامه داد و بعدها در ایران، آسیای میانه و شبهقاره گسترش یافت.

**نتیجهگیری**
فرقهٔ حشاشین و رهبری حسن صباح یکی از مهمترین، پیچیدهترین و بحثانگیزترین فصلهای تاریخ ایران و جهان اسلام است. حضور آنها در قلعههای استوار البرز، نظام سازمانی پیشرفته، شبکهٔ اطلاعاتی، وفاداری فدائیان و نقش سیاسی در دورهٔ سلجوقی، این جریان را به مجموعهای منحصربهفرد تبدیل میکند. اگرچه روایتهای بسیاری با افسانه و مبالغه آمیخته شدهاند، پژوهشهای نوین تصویری دقیقتر، عقلانیتر و تاریخیتر از نقش حسن صباح و قلعههای الموت ارائه میدهند.
**منابع معتبر پیشنهادی**
۱. فرهاد دفتری، *تاریخ و عقاید اسماعیلیه*، انتشارات امیرکبیر.
۲. برنارد لوئیس، *حشاشین: افسانه و واقعیت*، ترجمه فارسی موجود.
۳. مصطفی غنیزاده، *الموت و اسماعیلیان نزاری*.
۴. اشپولر، *تاریخ ایران در دوره مغول*.
۵. یونسکو، گزارش اسناد باستانشناختی منطقه رودبار و الموت.
۶. ابناثیر، *الکامل فی التاریخ* (اشارات تاریخی درباره اسماعیلیان).
۷. جوینی، *تاریخ جهانگشا* (روایت منابع مغولی از سقوط الموت).