روزی دختری ناشناس حالا اسمشو نمیگم اون دختر خیلی تک و تنها بود و فقیر حتی خونه هم نداشت و 11 سالش بود و خونه س مادربزرگش زندگی میکرد مامان اون دختر بلاخره یک خونه پیدا کرده بود که توش زندگی کنن ولی اونها نمیرفتند تا فرش و مبل و... جابجا کنند و اونها البته دخترک و باباش داخل روستا زندگی میکنن ولی مامانش روستا رو دوست نداره اون همش آرزو میکرد پولدار بشن و روز تولدش یکی براش آیفون 14 بخره حالا،دیگه نمیدونم