شیار ۱۴۳ فیلمی به کارگردانی و نویسندگی نرگس آبیار و تهیهکنندگی محمدحسین قاسمی و ابوذر پورمحمدی محصول سال ۱۳۹۲ است.
همچنین رمانی با همین نام به قلم خود نرگس آبیار توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیدهاست. "نرگس آبیار" فیلمنامه اصلی "شیار ۱۴۳" را از خاطره ای با نام "شیار ۱۴۳" از کتاب "تفحص" حمید داودآبادی اقتباس کردهاست.
در متن فیلم، شیار ۱۴۳ یکی از محدودههایی است که در منطقه جنگی؛ برای مین یابی و یافتن پیکر شهدا در جنگ مورد تفحص و کاوش قرار میگیرد. فیلم شیار۱۴۳ مورد استقبال طیفهای مختلف مردم قرار گرفت و نیز در بیش از ۳۰ جشنواره بینالمللی حضور یافت و ۱۶ جایزه بینالمللی دریافت کرد.
جنگ تراژدی بزرگی است و برای آنها که مستقیم درگیرند بزرگتر؛ و شاید برای آنان که چشمانتظاری میکشند از همه تلختر. فیلم شیار ۱۴۳ روایت این انتظار است. انتظاری تلخ و پانزدهساله از سوی مادری که رد جوان نوزدهسالهاش را همان اوایل جنگ در جایی از میدان نبرد گم میکند و در انتظار پیدا کردنش کمرش تا میشود.
فیلم شیار ۱۴۳ در همان سکانسهای اول فیلم، به درستی کاراکترش را معرفی و وابستگی عاطفی عمیق و نگرانی مادر (با بازی مریلا زارعی) برای پسرش داوود را نشانمان میدهد تا اتفاقات پیش رو را برایمان قابل درک کند. مادر (الفت) هر روز مسیری طولانی را طی میکند تا به داوود غذای خانگی برساند تا پسرش گرسنه نماند و مجبور به خوردن غذای معدن نشود. پسر در برابر این کار هر روزه او اعتراض میکند و مادر با رفتاری شوخوشنگ و شیطنتآمیز، مقاومت. رفتاری که الفت را عاشق، جوان، سرزنده و شاداب نشان میدهد. این سکانس معرفی نه تنها بعدتر نگرانی و غم و بیتابی الفت را باورپذیر کرده، که دلسوزی و همراهی مخاطب را هم با او بیشتر میکند.
الفت زنی روستایی و ساده است و به راحتی از ترسها، دلتنگیها و دلخوریهایش حرف میزند. بینگرانی از قضاوت میافتد دنبال برگرداندن پسر و از آنجا که به هر حال نمیخواهد به صراحت بگوید از رفتن پسر و شهید شدنش میترسد، بهانهای کودکانه میآورد که «از درسش عقب میماند» و بیهیچ حسابوکتابی سفره دلش را با صریحترین کلمات باز میکند. جدای از اینها روزمرگیهای متفاوتی هم دارد. کاهگل و سیمان هم میزند و دیوار میکشد، به گوسفندها میرسد، پابرهنه در کوچه خاکی میدود، از درخت بالا میرود و… کارهایی که علاوه بر اینکه برای مخاطب تازگی دارد، به شکلی ساده، شخصیت قدرتمند و بینیاز او را در کنار روی شکننده مادرانهاش که تاب غم فرزند ندارد، نشان میدهد. زنی که زارعی با اجرای هنرمندانهاش آن را واقعی کرده است.
فیلم از این نظر که برای اولین بار به جامعه ی پشت جبهه ها پرداخته و از یک خانواده و بخصوص یک مادر برای مطرح کردن مشکلات روحی ایجاد شده در نبود عزیزانشان پرداخته بسیار جالب توجه می باشد.
این فیلم انتظار را به تصویر کشیده، خانواده هایی که چندین سال منتظر یک فرصت برای وداع با عزیزانشان هستند، انتظاری که همه چیز را دستخوش تغییر می کند...
این فیلم قاب بندی های درخشانی دارد اما زیباترین و تلخ ترین قاب سکانس پایانی فیلم است،جایی که پس از 15 سال دوری،مادر با استخوان های باقی مانده از پیکر پسرش وداع می کند و او را مثل روز های نوزادی اش در آغوش میفشرد و برایش لالایی می خواند.لالایی برای یک خواب ابدی؛لالایی برای مرگ... .
فاطمه حسینی
دانشگاه تهران مرکز_رشته کارگردانی
استاد:علی اکبر حسنوند