ویرگول
ورودثبت نام
روزنه
روزنه
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

از رئیسی

ساعت 7:55 بود که تلویزیون شروع به پخش قرآن کرد. از همان قرآن ها که در فیلم ها برای اموات میگذارند. دیگر همه چیز قطعی شده بود: هیچ یک از سرنشینان بالگرد زنده نمانده اند.چند دقیقه بعد هم اخبار اعلام کرد و تمام.

مامان و بابا با حواس پرتی از خانه رفته بودند و یادشان رفته بود که دختر کوچولویشان را باید به مدرسه برسانند. آن بنده خدا هم پریشان از خواب بیدار شد و پرسید پس مدرسه ام چی؟ این شد که راس ساعت هشت دوتایی از خانه زدیم بیرون که به مدرسه اش برسد.

شاید من جزو معدود افرادی بودم که اخبار را دیده و بعد هم در خیابان بود. درواقع مثل کسی که خبری را پیش از بقیه میداند. این را از روی شواهد و قرائن مردم میگویم. همان اندک مردمی که به چشم میخوردند. مثل پسر درشت هیکلی که روی صندلی کمک راننده نشسته و گوشی اش را چک میکرد. مثل خانمی که یک گوشه پارک کرده و گوشی اش را چک میکرد. مثل همه مردمی که مبهوت گوشیشان شده‌اند و بلافاصله به ذهنم میرسد که امروز آمار تصادفات بالا میرود.

روی صورت هایشان زوم میکنم. برایم مهم است که ببینیم همین جامعه اندکی که به چشم من می آیند چطور به این خبر واکنش نشان میدهند و چه احساسی دارند؟ و نتیجه مشاهداتم میشود اینکه هیچ چیز نمیبینم به جز بهت!
اگر یک روز از من بپرسند که بهت را چطور تعریف میکنی تنها تصویری که به ذهنم میرسد خیابان کوتاهی است با طول 5 دقیقه پیاده روی. خیابانی که مردم آن دهانشان قفل شده بود. چشمانشان کمی ریز، به پیشانیشان خط اخم و دست هایشان بی حرکت در کنار بدن هایش افتاده. خیابان کوتاهی که اگرچه پیش تر هم بارها از آن گذر کرده بودم ولی آن روز تنها چند عابر پیاده و ماشین گذری از آن عبور کردند. کرکره مغازه ها بالا نیامد، پارک همیشه پرهیاهو‌ اش خاموش ماند و دستفروش همیشگی اش هم نیامد. همان طور که حاتمی کیا گفت:« در بهت فرو رفته ایم»

آنچه دیده بودم را قرار نبود بنویسم. چون بنظرم ارزشی هم نداشت. دست کم ایران هشتاد میلیون جمعیت دارد که من در بهترین حالت واکنش 10 نفرش را دیده بودم. اما از یک جایی به بعد دیدم همین خرده روایت ها هم برای برخی میشود مبنا. مبنایی برای آنکه بگویند هیچ کس ناراحت نبود. مردم خنثی بودند و دل کسی به درد نیامد... این شد که خواستم من هم روایت خودم را بنویسم. از آن مردمی که نمیدانم واکنش روزهای بعدشان چه بود ولی در لحظه تنها بهت زده بودند. بهت زده برای حادثه ای که شبیه به خواب بود و هست. اگرچه که به گمان من هیچ، این بهت خیلی زود خودش را به شوری در جانها داد که تجلی اش مثل همیشه، خیابان هایی بود به طول حضور مردم...



رئیس جمهورابراهیم رئیسیشهیدامیرعبداللهیانخادم الرضا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید