ویرگول
ورودثبت نام
روزنه
روزنه
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

از جامانده 1446

به گمانم دو سه سال پیش بود که برنامه گروهمان کنسل شد. قرار بود برویم مشهد و کرونا برنامه سفر 1000 نفرمیان را به هم زده بود. آن زمان دقیق یادم نیست ولی انگار یکی میگفت به امام کاظم گفته ام اگر قسمتمان کنی و برسیم به مشهد، یک سلام هم به نیابت از شما میدهیم. یا مثلا اینطور که تعدادی از نذر صلواتش را همینجا به جا می آورد و آخرینش را میگذارد برای وقتی که رسیدیم به حرم.

این گرو کشی را از همان موقع یادگرفتم. هربار میرفتم مشهد یک زیارت عاشورا به نیت اینکه راهی کربلا شوم میخواندم و سجده آخرش را نگه میداشتم. میگفتم اگر رفتم حرم، آنجا میخوانم. یک شرط هم میگذاشتم تنگش. میگفتم آمده ام مشهد برای اذن کربلا. پس سفر زیارتی بعدی باید کربلا باشد و از آنجا به امام رضا سلام میدادم که آقا ممنون. ما آمدیم. انشالله سفر بعدی حرم خودتان.

به خدا که همین کارها جواب میداد. یادم هست اربعین پارسال بود که در آن شلوغی یادم آمد سجده آخر زیارت عاشورا ام مانده است. همانجا روی سنگ های خنک سرداب، جلوی ضریح به جا آوردم و دینم ادا شد. اما نمیدانم چرا امسال نظم کار بهم خورد. اسفند که رفتم مشهد، زیارت عاشورا را بدون سجده خواندم و کربلا را خواستم ولی نشد. کربلا قسمتم نشد. حتی یکبار کاروان هم ثبت نام کردم، ولی بازهم نشد. تا اینکه دوباره مشهد قسمت شد. گفتم آقا ما الان باید کربلا میبودیم، حواستان هست؟ و همان موقع بود که فهمیدم کار گره خورده. نمیدانم چرا ولی با اینکه جلوی پنجره فولاد ایستاده بودم، نشد که از ته دل بگویم آقای امام رضا ما جلوی پنجره فولادت ایستاده ایم، کربلا را بنویس. همانجا فهمیدم که نمینویسد. و ننوشت..

من اربعین 446 را ندیدیم. یعنی همان که گفتم؛ کار پیچید و دیگر از ته دل نخواستم که بروم. فکر کردم حالا امام حسین می آید به اصرار و التماس که نه توروخدا شما بیا. غافل بودم. با سیستم امام آشنا نبودم. نمیدانسم اگر کارم به اینجا برسد که اینچنین هم بی قرار شوم، بازهم نمی طلبدم، چه برسد به ناز کردن برای رفتن یا نرفتن.

خلاصه که آقای امام حسین؛ شما که ما را نطلبیدی، ماهم یک روز درمیان دلگرفته شدیم از دستت و گفتیم اصلا دیگر نیم آییم. ولی یکی درمیان هم کاسه کوزه را سر خودمان شکستیم و گفتیم یا از ته دل نخواسته ایم و یا معلوم نیست چه کار کرده ایم که همه رفتند و ما نه. راستش را بخواهی گفتیم حالا گیرم که با شما قهر کردیم، این وسط کی ضرر میکند؟ بگذار حداقل خودمان، خودمان را بکوبیم ولی شما را داشته باشیم.


القصه. آقای امام حسین، این روزهای، این روزهایی که اسمی ندارد و ما نیامدیم، خیلی سخت گذشت. این گذشت که میگویم نه که فکر کنی تمام شده ها. من فقط امیدم را کمی عقب انداخته ام و فرض را بر این گذاشته ام که میخواهی خصوصی تر دعوتم کنی. نکند فکر کنی بی خیالت شدم. نکند تو از اول بی خیال ما بوده باشی! ما از شما خیلی چیزها شنیده ایم. میگویند از پلاستیک شکر هم نمیگذری، نکند این حال ما را نبینی؟ نکند خودت ناخالصی هایش را صاف نکنی و بگویی خریدنی نیست.شور ات را در دلمان نهاده اند، ناچار باید بخریمان، روی حرف خدا که حرف نمی آوری، هان!

امام حسیناربعینامام رضاکربلازیارت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید