فرزانه عرفانی
فرزانه عرفانی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

من و آرامش پس از نوشتن

این اولین مطلب من در ویرگول هست. دوست دارم اینجا در مورد دنیای خودم حرف بزنم بدون ترس از قضاوت شدن. می تونستم یه وبلاگ راه بندازم اما حال و حوصله طراحی و راه اندازیش رو نداشتم. دیدم اینجا همه چی حاضر و آماده است گفتم بیام همین جا و کم کم شروع کم به نوشتن. کاری که سالهاست انجام میدم اما حالا می خوام جدی تر خیلی جدی تر از سالهای قبل بهش بپردازم. نوشتن من رو آروم می کنه تبدیلم می کنه به کسی که می تونه دنیای اطرافش رو تحمل کنه و کمی از سر و صدای توی سرش کم کنه. نوشتن حس آرامشی میده مثل حس بعد از دوش گرفتن که همه خستگی روز رو می شوره و می بره یا مثل یه چای بعد از یه روز پر مشغله. وقتی می نویسم انگار کلمات رو از توی کوله پشتیم برمیدارم و میذارم زمین و بهم یه حس سبکی دلپذیری میده. کمکم می کنه مسیرم رو با آرامش بیشتری ادامه بدم. هر بار که خستم، هر بار که غمگینم، هر بار که نا امید و آشفته ام این کلمات هستند که به دادم می رسند. من از نه سالگی یک دفتر همراه خودم دارم که تو هر حس و حالی باشم همراهمه تا حالی که دارم رو در لحظه بنویسم. حالا تعداد این دفتر ها به بیش از سی تا رسیده. هیچ وقت حتی یک بار هم این دفترها رو به کسی ندادم تا بخونه. هیچ وقت ننوشتم که کسی بخونه اما حالا میخوام خلاف خلق و خوم در یک فضای عمومی در مورد مسائلی که ذهنم رو درگیر می کنه بنویسم. شاید یه جور نوشتن خاطرات به سبک آنتوان روکانتن. انسانی در انزوا ایستاده به تماشای جهان.
نوزدهم مهر نود و نه

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید