فومن را در فارسی به صورت fuman و در زبان گیلکی به صورت فؤمن (foman) تلفظ میکنند.[۱۱] ریشه نام فومن به صورت دقیق مشخص نیست ولی درباره وجه تسمیه فومن توسط زبانشناسان و محققان چندین فرضیه مطرح شده است. در متون قدیم از فومن با نامهایی چون پومن و بومن نام بردهاند و تا قرن هفتم هجری شهر مزبور را با این نامها میشناختند که میتوان آنها را از جمله نامهای قدیمی این شهر دانست و گویا درستترین دلیل برای نامگذاری این شهر به نام فعلی هم همین موضوع است. این نامها ظاهراً در اوایل دوره اسلامی به این شهر داده شده است. تقویم البلدان نوشته ابوالفدا و ذیل مجمعالتواریخ نوشته حافظ ابرو از جمله منابعی هستند که نام واژۀ «پومن» را میشود در آنها دید. به عنوان نمونه در کتاب تقویم البلدان به نقل از یکی از مسافران، مربوط به سال ۷۲۱ ه.ق آمده است: «... نـام یکی از شهرهای گیلان پومِن است که پومن نزدیک دریاست و مستقر ملوکشان باشد.» که با توجه بـه متون مزبور چنین به نظر میرسد که اعراب و مورخین دوره اسلامی فومن را معرب کرده و «پومن» نامیدهاند. از دیگر نامهای قدیمی یکی هم «بومن» است که در برخی از منابع قدیم، از جمله «تحفة الادب» بـه آن اشاره شده است. در این کتاب بومن به عنوان شهر عمده گیلان معرفی شده است که با توجه به این می توان اینطور نتیجه گرفت که نام کهن و اصلی فومن، «بومن» بوده و فومن هم در اصل «پومن» بوده که حرف «پ» در دورهٔ اسلامی مبدل به «ف» شده و در واقع فومن عربی شده پومن است. به گواهی اسنادی که از قرن ششم هجری به بعد به جا مانده، دیگر نام بومن و پومن بر سر زبانها نیست و همه جا از این منطقه به اسم فومن یاد شده است. اما فومن از نظر وجهتسمیه درست، از دو بخش «فو (پو)» و «من» تشکیل شده که پو در زبان اوستایی به معنای در آغاز نخست و پناه بخشیدن یا پناه بخش اندیشه آمده و «من» نیز در زبان ایرانی به معنی اندیشیدن، دریافتن و شناختن است. بنابراین فومن را میتوان پناهگاه اندیشه یا اندیشمندان و جایی برای اندیشیدن صاحبان تفکر معنا کرد. این شاید بدین خاطر بوده که این منطقه در آغاز کانون و محل گردهمایی اهل تفکر و یا صاحبان اندیشه بوده و به همین سبب به فومن (پومن) معروف گشته است.
جهانگیر سرتیپپور مؤلف کتاب ریشهیابی واژههای گیلکی و وجهتسمیه شهرها و روستاهای گیلان در این زمینه مینویسد: «اگر فومن را ترکیبی از دو واژۀ «پو» و «من» بدانیم به مفهوم «پناهِ اندیشه»، «نخست اندیشه» و «نخست دریافت» خواهد بود. «فومن را در فارسی به ضم اول Fuman و در زبان گیلکی به فتح اول Foman گویند.» در برخی از یادداشتهای مربوط به ترجمه احوال نامداران گیلان از جمله شیخ علی فومنی، این نام بـا «پ» مفتوح آغاز میشود. پومن که ترکیبی است از دو واژۀ «پو» در اوستا که با معنی «در آغاز، نخست» یا «آنچنان که در پیش بود» آمده است و «من» به معنی اندیشیدن و دریافتن و پنداشتن است که ترکیب این دو واژه این معانی را القاء میکند: «نخست اندیشه، نخست دریافت، نخست پندار» یا آنچه دربارهاش اندیشیده یا پنداشته یا دریافت میشد.
همچنین پئومن یا پوئیمن، نامی که در زبان گیلکی بـه فتح اول و در فارسی به ضم اول خوانده میشود، به معنی «پناه بخشنده» آمده است. علاوه بر این مؤلف کتاب تاریخ گیلان از آغاز تا برپایی جنبش مشروطه در مورد وجهتسمیه فومن چنین معتقد است: «به پندار من فومن از پیوند دو واژۀ «فوم» به معنی سیر و «آن» که پسوند بیانگر مکان است، پدید آمده و امروزه زمینهای پیرامون این شهر، برآورنده میزان فراوانی از این گیاه است.» محقق گیلانشناس قاسم غلامی کفترودی درباره وجهتسمیه و معانی فومن همچنین اظهار میدارد که اگرچه برای وجه تسمیه فومن، همانند سایر شهرها و آبادیها میتوان برحسب شواهد و قرائن و بررسی واژهها و اصطلاحات فارسی، عربی، اوستایی و..... معانی و تعابیری در نظر گرفت اما باید در وجهتسمیه هر شهر، از جمله وجه تسمیه فومن فاکتورهایی چون: تاریخ، جغرافیا، اقتصاد، زبان محلی و... را نیز در نظر داشت.
فومن ممکن است از دو جزء فو+من باشد. فو در اصل «پو» و «بو» بوده که امروزه در نام روستای بویین شهرستان فومن بـه صورت اولیه حفظ شده است و این بو به معنی کرم ابریشم است در گذشته به ابریشم و به ویژه کرم ابریشم «بو» و در جمع «بویین» میگفتند که امروزه نیز این واژه در زبان گیلکی رایج است. چنانکه شاعر گیلکیسرا، مصطفی رحیم پورسیاهکلی در منظومۀ «کل شریف» خود می گوید: «وور بما بویون همه خاس بنام» (یعنی کرم های ابریشم به دنیا آمده را در جای مخصوصش قرار دادم.) واژۀ «من» نیز مخفف «مان» به معنای سرزمین است. بنابراین «بومن» یا «بومان» و «پومن» و بالاخره «فومن» به معنای «سرزمین ابریشم» است