پوچ درلغت به معنای خالی وتهی ودر روانشناسی یعنی:"زندگی را بی معنا دیدن".
پوچی یک حس درونی هست و فرد پوچ گرا سوالاتی ازاین قبیل از خودش داره که در ذیل مینویسم :
معنای زندگی چیست؟
اگر ته زندگی مرگ ونیستی ونابودیه چرا باید زندگی کنیم؟
فرد پوچ گرا حس می کنه که زندگیش متوقف شده و سوالاتی ازخودش میپرسه که اگرپاسخ سوالاتش رو پیدانکنه زندگی او ناممکن میشه. فرد پوچ گرا زندگی را خالی از هرمعنایی میبینه و این فرد از درون ازهم میپاشه و یک شکنجه روحی رو در لحظات زندگیش تحمل میکنه .
چند مثال از افراد مشهور و معروفی که حس پوچی وجود ودرونشون رو فراگرفته بود و قسمتی از نوشته هاشون رو مینویسم:
_ لئو تولستوی: تولستوی از افرادی بود که بخش زیادی از زندگیش با پوچی و شکنجه براثر پوچ گرایی دست به گریبان بود . او در سن پنجاه سالگی به خود کشی زیاد فکر میکرد ودراین باره مینویسه:"پرسشی که مرا به فکرخودکشی انداخته بود ساده ترین پرسشی بود که درروح هرانسان از کودکی نابالغ تا داناترین دانایان نهفته:"حاصل آنچه اکنون می کنم و شاید فردا به آن بپردازم چیست؟چراباید زندگی کنم؟چرا باید آرزوی چیزی را داشته باشم و چراباید کاری کنم؟ آیاهیچ معنایی در زندگی من هست که با مرگ ناگزیری که در انتظارم است از بین نرود؟"
.
_آلبرکامو: آلبر کامو نیز از افراد پوچ گرایی بود که راجع به پوچی نوشته:"من انسان های زیادی را دیده ام که مرده اند چون زندگی برایشان ارزش زندگی کردن نداشت.از همین جابه این نتیجه می رسم که پرسش درباره معنای زندگی ضروری ترین پرسش همه ی زمان هاست."
اروین یالوم روان درمانگر مشهور در کتاب روان درمانی اگزیستانسیال خود راجع به معضل معنا می نویسد:
به نظر می رسد آدمی نیازمند معناست.گویی زندگی بدون معنا،هدف،ارزش یا آرمان موجب رنج بسیار است.مانیاز مند آرمان هایی استوار و مطلقیم که از ته دل خواستارشان باشیم .
بالین حال مفهوم اگزیستانسیال براین فرض استواراست که دنیاتصادفی است و هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد و هرآنچه هست می توانست طور دیگری باشد یعنی "معنا"یی درکار نیست .
دوجمله ی بالا که نوشتم کاملا باهمدیگه در تضاد هستند .جمله اول گفته انسان باید حتما در زندگی معنا وارزش وهدف داشته باشه ودر بند دوم نوشتم ک هیچ حقیقت مطلقی نیست وزندگی فاقد معناست. حالا اینکه چطور میشه در یک جهان فاقد از معنا چطور میشه برای ممکن شدن زندگی درجستجوی معنا رفت؟؟
راه حل هایی که روان درمانگران ازجمله یالوم برای مقابله با پوچی ارائه داده اند را در ذیل میارم.
1☆نوع دوستی:خدمت به دیگران و شرکت در کارهای خیر .اینگونه فعالیت ها به زندگی انسان معنا می بخشند
2☆فداکاری برای یک آرمان:"انسان همان چیزیست که که آرمانی که خود برگزیده ،از او می سازد." "کارل یاسپرس"
ویل دورانت در نتیجه گیری هایش به موضع خود می پردازد:"به یک کل بپیوندید وباجان و دل به آن بپردازید".
3☆خلاقیت:آفرینش یک چیز نو،چیزی که پژواک تازگی یا زیبایی یا هماهنگی است پادزهرنیرومند احساس پوچی و بی معنایی ست.
4☆راه حل لذت گرایانه :لذت به عنوان یک هدف توضیحی قانع کننده و بسنده برای رفتار انسانی ست.چارچوب لذت گرایی انعطاف زیادی دارد. حتی رفتاری که هدفش درد ،رنج و از خود گذشتگیست هم می تواند لذت گرایانه باشد .
5☆خودشکوفایی:مزلو در این باره میگوید :"انسان به گونه ای ساخته شده که اصرارداردموجودی کامل وکامل تر شود واین به معنای اصراربرای رسیدن به همان چیزیست که مردم ارزش های والا ،بزرگواری،مهربانی،شجاعت،صداقت،عشق،ازخودگذشتگی وخوبی مینامند."
یعنی ارزش های خوب در ذات انسان نهادینه هستندواگرانسان به خرد ذاتی اش اعتمادکند آن هارا خواهد یافت .
منبع نوشته:کتاب روان درمانی اگزیستانسیال از اروین یالوم
زندگیتون سرشار از معنا