وقتی برای رسیدن به آرزوهامون یه نیروی جدیدی رو تو خودمون حس میکنیم برامون حس تولد دوباره رو داره . معجزه ها خودشون اتفاق نیمفتن ماییم که دست اتفاقاتی که معجزه نام میگیرن رو میگیریم و میکشونیم وسط زندگیمون . معجزه ها بدون قدم های ما میتونن یه اتفاق یا یه تصادف باقی بمونن و هیچ وقت ارزش نگیرن . این روزا دارم تلاش میکنم با قدمهام همه اتفاقات زندگیمو تبدیل کنم به معجزه . به معجزه ها باور داری ؟ راستش نه ولی اگه اشتیاقم رو از قبل اون معجزه دیده باشم بهش ایمان میارم . دو سال پیش وقتی وارد چهارمین سالی شدم که کسی رو یه طرفه دوست داشتم همیشه با خودم فکر میکردم اون معجزه زندگیه منه چون وسط بدترین روزهام وقتی بهش فکر میکردم حس و حالم ۱۸۰ درجه عوض میشد ولی بووووم با یه اتفاق اون حس تلقین معجزه بودنش رو از دست دادم . فهمیدم معجزه من تو زندگیم فقط خودمم . معجزه چیزی جز قدم هایی که هر روز چهار صبح با بیدار شدنم برای تلاش برای آرزوهام برمیدارم بیشتر نیست . معجزه برای من دیگه یه حسه موندگاره و یه حسه موندگار به جز خود آدم تو هیچ آدمه دیگه ای جا داده نمیشه . به فاصله شش ماه دیگه از الان شاید اولین معجزه واقعی زندگیم برام اتفاق بیفته و امروز من دارم قدم قدمه این راه رو برای رسیدن به معجزه شش ماهه دیگه میرم . به معجزه ها ایمان داشته باشین و بعد شروع کنید اتفاقات رو تبدیل به معجزه کردن . معجزه برای من این روزا رسیدن به یکی از هدف های زندگیمه که به دنبال اون میتونم به آرزوم برسم . آرزوهاتون رو تبدیل کنید به هدف های کوچیک تر کنید و به همشون اسمه معجزه بدین. شش ماه دیگه همینجا از حس فوق العاده دیدن معجزه تو زندگیم مینویسم .