ویرگول
ورودثبت نام
نفیسه علیزاده بناب
نفیسه علیزاده بناب
نفیسه علیزاده بناب
نفیسه علیزاده بناب
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

سفر با پراید خوشبختی

یه تابستون با خونواده زدیم به جاده شمال، با همون پرایدی که کولرش لجباز بود. مامان قابلمه مرغ رو بغل گرفته بود، بابا غر می‌زد از وسایل زیاد، من و خواهرمم جلو داشتیم با صدای بلند می‌خوندیم. باد گرم، بوی جوجه، و خنده‌هامون قاطی شده بود تو جاده. وقتی رسیدیم کنار دریا، بابا گفت: «دیدی رسیدیم؟» و هممون خندیدیم...

الان میفهمم خوشبختی یعنی همون سادگی...

دنده عقب با اتو ابزارپرایدخوشبختیحال خوش
۳
۰
نفیسه علیزاده بناب
نفیسه علیزاده بناب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید