چند وقت پیش یکی از دوستانم از من خواست نگاهی به تحلیل پایاننامهاش بیندازم. دادههایش مربوط به نظرات افراد دربارهی «رضایت از خدمات» بود — با گزینههایی مثل خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم، خیلی کم.
وقتی فایلش را باز کردم، دیدم برای همین دادههای کیفی، میانگین و انحراف معیار محاسبه کرده! 😅
عددها دقیق و مرتب بودند، اما معنا نداشتند.
واقعیت این است:
«میانگین در دادههای کیفی مثل اندازهگیری قد با خطکش شکسته است! عدد بهت میده، اما حقیقت رو نه.»
چیزی که باید در این نوع دادهها بررسی بشه، فراوانی، درصد، یا مد (بیشترین پاسخ) است، نه میانگین.
اما چون نرمافزارها بهسادگی عدد تولید میکنن، خیلیها متوجه نمیشن که عدد لزوماً معنادار نیست.
این اشتباه در تحلیل، فقط مخصوص دانشجوها نیست — گاهی در مقالات و گزارشهای رسمی هم میبینم که شاخصهای مرکزی برای متغیرهای اسمی یا ترتیبی محاسبه میشن!
📌 قبل از هر تحلیل باید بدونی مقیاس اندازهگیری متغیرت چیه.اونجاست که آمار از عدد تبدیل میشه به درک دقیق واقعیت.
شما چی؟
تا حالا با چنین اشتباهی در تحلیل داده روبهرو شدین؟
به نظرت چرا هنوز میانگینگیری از دادههای کیفی اینقدر رایجه؟
نظرتون رو در کامنتها بنویسید 👇