در ادبیات سیاسی امروز، «استقلال» یکی از ارزشهای بنیادین ملتها به شمار میرود؛ مفهومی که همواره با غرور ملی، هویت سیاسی و اراده جمعی گره خورده است. ملت ایران نیز، پس از انقلاب اسلامی، این اصل را نهتنها در شعار بلکه در عمل، بهعنوان یکی از ارکان راهبردی خود انتخاب کرده و در حوزههایی چون سیاست خارجی، مسائل نظامی، امنیتی و حتی دستاوردهای علمی، تصمیمهایی مستقل از جریانهای استکباری قدرت جهانی اتخاذ کرده است. مسیری که با افتخار ملی همراه بوده است.
اما در کنار این دستاوردها، پرسشی کلیدی هنوز بیپاسخ مانده:
اگر در سیاست مستقل هستیم، چرا در اقتصاد همچنان وابستهایم؟
امروز، اقتصاد ایران همچنان تحتتأثیر عواملی است که بیرون از مرزها رقم میخورند؛ از نرخ ارز و قیمت جهانی نفت یا نوسانات بازارهای بینالمللی تا تحریمهای ظالمانه، که با هدف ضربه زدن به ملت ایران است.
این واقعیت تلخ نشان میدهد که اگرچه استقلال سیاسی محقق شده اما استقلال اقتصادی هنوز یک پروژه ناتمام است. استقلال در این عرصه، به معنای قطع ارتباط با جهان یا خودکفایی مطلق نیست. بلکه بهمعنای کاهش آسیبپذیری در برابر شوکهای بیرونی، متنوعسازی منابع درآمدکشور، تقویت زیرساختهای تولید داخلی و کاستن از تأثیر مستقیم نوسانات ارز، بر زندگی مردم است.
تا زمانی که اقتصاد ما بر پایه صادرات نفت و وابستگی به ارزهای خارجی باشد نمیتوان با قاطعیت از استقلال اقتصادی سخن گفت.
تولید رقابتپذیر، نوآوری بومی، اصلاح سیاستهای مالی الزاماتی هستند که میتوانند اقتصاد کشور را دربرابر سیاست های حیله گرانه ی دشمنان محافظت کند همانگونه که در عرصه امنیت ،از کشور در برابر تجاوز دشمنان پاسداری میکنیم، در اقتصاد نیز باید با جلوگیری از نفوذ بیامان دشمن (آنهم پشت فریبِ اتکا به درآمدهای دلاری) امنیت را تأمین کرد.