درواقع انگیزه نیروی محرکه ما در انجام رساندن کارهایمان است. سوخت این نیروی محرکه از دو منبع تامین می شود یکی رنج هایست که از آن اجتناب می کنیم و دیگری لذت های ست که به سمت آن کشیده می شویم.دقیقا ما از این دو اهرم برای ایجاد انگیزه در خود استفاده می کنیم. به تعبیری در بسیاری از موارد نیروی کشاننده ما برای انجام اموری، ترس از دچار شدن به رنجیست که می تواند بعدها از انجام ندادن آن امور نصیب ما شود. یا با تصور پاداش هایی چه کوتاه مدت و چه دراز مدت، می توان بعد اتمام یک کار به ما برسد انگیزه انجامش در ما ایجاد می شود.
به طور مثال ترس از تنبیه یا توبیخ در محیط کاری از سمت رئیس آن مجموعه، مرا وادار می کند که مسئولیتی که به من تفویض شده را به سرانجامی برسانم. یا برای آنکه در آن محیط کاری ارتقاء شغلی پیدا کنم به عنوان پاداش یا حقوقم افزایش پیدا کند. تمام تلاش خود را بکار می گیرم تا وظیفه حرفه ای خویش را بهتر انجام دهم.
اما نکته کلیدی برای استفاده از این اهرم این است پیدا کنیم ما بیشتر توسط پاداش ها برانگیخته می شویم یا رنج های ناشی از عدم انجام آن فعالیت مورد نظر یا هر دوی آن. که باز برای هر شخص متفاوت می باشد.