عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری شانگهای نه تنها از جهت گسترش این سازمان بلکه به دلیل غنای ژئوپولیتیکی آن در به چالش فراخواندن نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده اهمیت دارد. نشست سران سازمان همکاری شانگهای ۲۰۲۳ به صورت مجازی و با ریاست هند برگزار شد. سازمان همکاری شانگهای، یک گروه همکاری امنیتی است که با ابتکار روسیه و چین بنیان نهاده شد. هم مسکو و هم پکن این گروه را جایگزینی برای بلوک های تحت رهبری غرب و وسیله ای کلیدی برای تلاش جهت عقب راندن نظم جهانی به رهبری ایالات متحده می دانند. قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، هند و پاکستان از دیگر اعضای سازمان همکاری های شانگهای هستند. البته گفتنی است که ایران هم در نشست اخیر این سازمان به عنوان عضو جدید پذیرفته شد. از نکات جالب توجه نشست مجازی امسال حضور ولادیمیر پوتین در این نشست که بر همکاری های امنیتی و اقتصادی، مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر، مقابله با تغییرات آب و هوا و وضعیت افغانستان تمرکز داشت، بود.
سازمان همکاری شانگهای از نظر جغرافیایی و اقتصادی اهمیت دارد زیرا کشورهای عضو آن حدود ۳۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل می دهند و حدود ۴۰ درصد از جمعیت جهان را در خود جای داده اند. هند، قزاقستان، چین، قرقیزستان، روسیه، پاکستان، تاجیکستان و ازبکستان اعضای کامل آن هستند. روز سه شنبه، این گروه ایران را نیز به عنوان نهمین عضو خود پذیرفت. افغانستان، بلاروس و مغولستان در سازمان همکاری شانگهای دارای وضعیت ناظر هستند، در حالی که شش کشور آذربایجان، ارمنستان، کامبوج، نپال، ترکیه و سریلانکا دارای وضعیت شریک گفتگو هستند. یکی از دلایلی که طی سال گذشته بر اهمیت سازمان همکاری شانگهای افزوده است موضع اعضای این سازمان بخصوص دو قدرت برتر عضو این سازمان یعنی هند و چین در مورد جنگ اوکراین بوده است. کشورهای سازمان همکاری شانگهای از زمانی که روسیه در فوریه ۲۰۲۲ تهاجم تمام عیار به اوکراین را آغاز کرد، در انتقاد از روسیه تردید داشتند. هیچ یک از کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای، روسیه را در قطعنامههای سازمان ملل محکوم نکردهاند و همواره رای ممتنع دادهاند. چین روابط دیپلماتیک نزدیک خود را با روسیه حفظ کرده است، زیرا از نظر سیاسی در مورد جنگ دچار ابهام شده و در عین حال تجارت با روسیه را پس از تحریم های این کشور توسط غرب، پرمنفعت یافته است. هند، یکی از دوستان قدیمی روسیه، از زمان شروع جنگ، خرید نفت روسیه را با تخفیف های چشمگیر افزایش داده است، تماس های سطح بالای خود را با مسکو حفظ کرده و به طور منظم از رای دادن به قطعنامه های سازمان ملل در محکومیت جنگ در اوکراین خودداری کرده است. با این حال، این کشور همچنین روابط خود را با کشورهای غربی حفظ کرده و در برخی مواقع به طور غیرمستقیم نگرانی هایی را در مورد اقدامات روسیه ابراز کرده است و اهمیت منشور سازمان ملل، قوانین بین المللی و احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها را برجسته می کند. عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری شانگهای نه تنها از جهت گسترش این سازمان بلکه به دلیل غنای ژئوپولیتیکی آن در به چالش فراخواندن نظم جهانی تحت رهبری ایالات متحده اهمیت دارد. هرچند با عضویت هند که از مناسبات نزدیکی با آمریکا برخوردار است، سازمان نشان داده که تعصب کوری نسبت به غرب ندارد اما اکنون به موجب چالش هایی که ایران، روسیه و چین هر کدام در مناطق خود برای ایالات متحده ساخته اند، مبالغه آمیز نیست که این سازمان را مهمترین نهاد چالشگر ایالات متحده و برتری غرب طی دهه های گذشته نامید. با این حال، هنوز سازمان همکاری شانگهای نتوانسته به چیزی بیش از یک چارچوب هماهنگ کننده و تریبونی برای اعلام مواضع کشورها دست پیدا کند. البته هرگز این سازمان قرار نبوده که کارکردهای اقتصادی داشته باشد و یا محفلی برای همکاری های اتحادجویانه تبدیل شود اما برخی ناظران خوش بین امیدوار بوده اند که همکاری های امنیتی در مبارزه با تروریسم، افراطی گری و تجزیه طلبی، سرآغاز و مقدمه ای باشد برای تعمیق همکاری های نظامی تا سرحد شکل دادن به ناتوی آسیایی و یا حتی به هدف عالیتر در سامان دادن اقتصادهای همگرا دست پیدا کند و به تقلید از اتحادیه اروپایی، یک کنفدراسیون آسیایی را بنا کند. تا امروز هیچ چشم انداز واقع بینانه ای برای تحقق این آرزوها بدست نیامده است و چه بسا با توجه به اختلافات مسکوت میان هند، چین، پاکستان و روسیه که برخاسته از اختلافات پیشین و حل نشده آنهاست، حدود پیشرفت های کنونی خود را در همگرایی سیاسی و اقتصادی حفظ کند. صرف نظر از این سناریوها، سازمان همکاری شانگهای بدون تردید یکی از مهمترین نهادهای بین المللی آسیایی است که آشکارا قصد جایگزین کردن نظم آمریکایی را با نظمی آسیایی دارد؛ نظمی که اگرچه شاید تمام شاکله ساختار بین المللی را تهدید نمی کند اما دستکم، مروج و مدافع هنجارهایی مانند چندجانبه گرایی و عدم مداخله در امور داخلی کشورهاست که به نظر می رسد غرب دیگر اعتبار کافی برای بدست گرفتن پرچم آن را ندارد؛ لااقل از نگاه بسیاری از ملت های غیرغربی.