🔶کلاسیک
کلمه کلاسیک صفتی است که ریشه آن واژه لاتینی کلاسیکوس (classicus) و به معنی درجه اول است. به تدریج این واژه برای سخن گفتن از نویسندگان درجه اولجامعه استفاده شد، یعنی کسانی که نوشتههای آنها در کلاسهای درس تدریس میشد. وقتی این کلمه را بهطور دقیق استعمال کنند و از آن اراده اصطلاح ادبیخاصی را نکرده باشند به معنی اثری است که به عنوان نمونه و مظهر کامل مورد قبول همگان باشد و وقتی نویسندگان کلاسیک یا هنر کلاسیک گفته میشود،مقصود نویسندگان یا هنری است که تمام ادوار آنها را پسندیده و نمونه شناختهاند.
بهطور کلی نیمهٔ دوم قرن شانزدهم، دورهای بود که در آن برای نخستین بار آیین ادبی جامعی برای خلق آثار ادبی به وجود آمد. این آیین و قواعد که دارای اصولیبودند که حتی تا پایان قرن هجدهم نیز ارزش و اعتبار خود را از دست نداد، در آغاز قرن هفدهم مایهٔ ایجاد مکتب کلاسیسیسم گردید.
صفت کلاسیک برای اولین بار در دورهٔ رنسانس برای تعیین نویسندگان درجه اول به کار برده شد، ولی در واقع این رمانتیکها بودند که با مشخص کردن حدود وویژگیهای جنبش هنری-فرهنگیشان، معنای امروزی واژهٔ کلاسیک را به آن بخشیدند.
کلاسیسیسم با شروع رنسانس در ایتالیا ظهور کرد. پس از مدتی شهرهای مختلف ایتالیا به خصوص شهر فلورانس به مهدهایی برای گردهمآیی هنرمندانیاومانیست چون میکل آنژ، رافائل و برونِلِسکی به منظور تحقیق، جمعآوری و تقلید از آثار یونانیان و رومیان باستان گشت. این سبک به تدریج میان هنرمندان ونویسندگان متداول شد به طوری که در نیمهٔ دوم قرن هفدهم به یک جنبش بزرگ تبدیل شد که در فرانسه در دورهٔ سلطنت لویی چهاردهم و با پشتیبانی ریشولیو به اوجخود رسید و در مقابل جنبش باروک قرار گرفت.
*ویژگیها*
کلاسیسیسم را میتوان مکتب سنتگرایی در ادبیات و هنر به ویژه تقلید از نویسندگان یونان و روم باستان دانست. از دیدگاه کلاسیکها، هنر اصلی شاعر ونویسنده این است که اصول و قواعدی را که پیشینیان در آثار خود آوردهاند، بهطور کامل رعایت کند تا اثر او بتواند صفت زیبا به خود بگیرد.
کلاسیسیسم در درجهٔ اول به دنبال آفرینش ایده آل و کمال زیبایی و دلنوازی با الهام از هنر باستانیان است. در واقع کلاسیسیکها به دنبال ایجاد ایده آل تعادل،توازن، تقارن، همآهنگی و هارمونی، ظرافت و رعنایی، منطق، روشنی، واقعگرایی و نزاکت در آثار خود هستند. باید توجه داشت که کلاسیسیسم بر خلاف سبکهمعصر خود، باروک و بعدها رمانتیسیسم که مبتنی بر احساسات و خیالات هستند، بر پایهٔ عقل و منطق استوار است. همچنین کلاسیسیسم به زنده کردن عادات ورسوم باستانیان و تطابق دادن آنها با عقاید مسیحی و قوانین کلیسا میپردازد.
کلاسیکها، با دیدی وحدتگرا به دنبال نظم و سادگی هستند که در واقع به اثر لیاقت ادبی یا هنری میبخشند. کلاسیسیسم استقرار، ثبات، ژرفی و عمومیت رابرتری میدهد و میکوشد حقایق عمومی را که منتظره هستند و باعث غافلگیری مردم نمیشوند بنماید؛ بنابراین به جلوهٔ ایده آل حقیقت و زیبایی میپردازد. همچنینبه دنبال ایجاد وحدت و یکدستی در اثر است.
روشنی و گویایی آثار کلاسیک از ویژگیهای مهم آنهاست، به طوری که خطوط، سبک و ویژگیهای ظاهری اثر باید به گونهای باشند که به تنهایی توجه بیننده را بهخود جلب نکنند و او بتواند به عمق اثر دست یابد؛ بنابراین دکور و آراستگی تنها وسیلهای برای دلانگیز و زیبا ساختن فضا است، و اهمیت عمق به مراتب بیشترمیباشد.
هنرمند کلاسیک معتقد است که همه چیز گفته شدهاست ولی هیچ چیز کاملاً درک نشدهاست، بنابراین، حقایق باید در هر دوره تکرار شوند؛ بنابراین کلاسیکها تقلیداز هنرمندان پیشین یونان و روم را عار نمیدانند و آثار آنان را در خور تعمق و تفکر میدانند و معتقدند که این آثار چیزهای تازهای برای خوانندگان خود دارند.
ارسطو، فیلسوف یونانی در کتاب بوطیقا، هنر را تقلید از طبیعت میداند و معتقد است که تفاوت هنرها در نوع تقلید است. همچنین گتشد نقاد آلمانی میگوید: «طبیعت انسان و قدرت ذهن او همان است که دو هزار سال پیش بوده است، بنابراین راه التذاذ شعری هم باید همان باشد که باستانیان به درستی انتخاب کردهاند.»
تئاتر کلاسیک در قرن هفدهم در فرانسه متحول شد و به اوج شکوفایی خود رسید. نمایشنامهنویسان فرانسوی با رجوع و الهام از قوانین یونانیان و رومیان به تعیینقوانین تئاتر کلاسیک پرداختند.
*قوانین تئاتر کلاسیک*
🔸قوانین وحدت کنشی باید رعایت شوند.
🔸قوانین مربوط به نزاکت باید رعایت شوند، به طوری بینندگان دچار شوک نشوند. بهطور مثال نمایش خشونت یا رابطهٔ فیزیکی در صحنه مجاز نیست، و درصورتلزوم باید در بین پردهها انجام گیرد. البته چند استثنای مشهور چون مرگ دون ژوآنِ مولیر، فدر، و اورست در آندروماکِ راسین نیز وجود دارد.