ویرگول
ورودثبت نام
__What Yalda Says__
__What Yalda Says__
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

پناهگاه های امن>>


مطمعنم اکثر ادما برای خودشون حداقل یه پناهگاه دارن یه گوشه امن که وقتی احساس ناراحتی میکنن بهش پناه میبرن ; بعضی ها بعد از اینکه خودشونو اروم کردن دنبال یه راه حل میگردن بعضی هاهم خودشونو اونجا حبس میکنن و تا مجبور نشن بیرون نمیان . ولی در هرصورت وجود اون پناهگاه بهشون ارامش میده و میدونن که هروقت بهش نیاز داشته باشن اونجاست و منتظرشونه...

در بین این همه پیدا میشن ادم هایی که گوشه ی امنی برای خودشون ندارن و همیشه احساس میکنن یه چیزی کمه , وقتی هم که نیاز دارن به یه جایی که توش پناه ببرن به ناچار وارد پناهگاه بقیه میشن بعد که رونده شدن و زیر بارون ناامیدی وایسادن به دنبال لحظه ای ارامش سعی میکنن یه کپی از پناهگاه بقیه برای خودشون درست کنن اما وقتی که درست میشه احساس میکنن به اونجا تعلق ندارن , همه چیش فیک به نظر میاد . اونا باید تلاش کنن جایی بسازن که اون هارو تعریف کنه نه بقیه ادم هارو...

نمیدونم ادما با امتحان کردن در طول زمان برای خودشون جایی رو میسازن یا ناخودآگاه و بعد یک دفه میفهمن که همیشه به جایی پناه میبرن بدون اینکه متوجهش باشن . خود من بدون اینکه بفهمم برای خودم گوشه های دنجی گیر اوردم . گیر اوردن این گوشه ها سخت نبود فقط من خوش شانس بودم که فهمیدم از چی خوشم میاد و چی بهم ارامش میده . من هر وقت که دلم بخواد میرم و اون گوشه میشینم بعضی وقتا چون ناراحتم بعضی وقتا چون خیلی خوشحالم و بعضی وقتا هم چون حوصلم سررفته ... گوشه دنج من ارومه و مال خوده خودمه . اونجا مال منه و کسی حق نداره براش قانون بزاره . به طور کلی پناهگاه نباید قانون داشته باشه وگرنه میشه مثل بقیه جاها , جاهایی که ازشون بیزاریم و حوصلشونو نداریم...ولی بازهم میتونه دوتا قانون داشته باشه : اول اینکه بقیه حق ندارن بهش ورود کنن مگر اینکه تو بهشون اجازه بدی و دو اینکه توی پناهگاه هیچ قید و بندی وجود نداره و باید به خود وقعیت بگی که بیاد بیرون چون اونجا امنه , چون قرار نیست کسی قضاوتت کنه^^

پناهگاه قرار نیست یه اتاق مخفی تو خونت باشه قرار نیست یه ویلای ساحلی باشه یا حتی قرار نیست یه کاروان باشه که باهاش بری کمپ ...پناهگاهت میتونه تخت نامرتبت یا کتاب هایی که از بس خوندیشون جلدشون پاره شده و یا اون پلی لیستی باشه که گوشات برای شنیدنشون التماس میکنن و مغزت باهاشون اروم میگیره , سرپناهت میتونه بهترین دوستت , همونی که به عنوان بستی به بقیه معرفیش میکنی باشه , میتونه کنار مامان و بابا بودن و مسخره بازی دراوردن , وقت گذروندن با کسی که دوسش داری باشه , حتی پناهگاهت میتونه خوردن غذای مورد علاقت با سریالی که دیالوگاشو حفظی باشه . سرپناه تو میتونه هر چیزی باشه که حالتو بدون دلیل خوب میکنه و چیزی در عوضش ازت نمیخواد...

مثال هایی که گفتم پناهگاه خود منن , من دیوونه کتاب خوندنم و اگه بخوام از زندگی فرار کنم به سمت کتابام میرم و توشون غرق میشم . خیلی خوشحالم که وقتی حالم بده پناهگاه های اطرافم منو در امان نگه میدارن تا حالم خوب بشه و مشکلمو حل کنم.از این بابت واقعا سپاسگذارم :)

و در اخر نوشتم باید اضافه کنم که مهم نیست که پناهگاهامون شبیه بقیه باشه ; مهم اینه خودمون اون ها رو پیدا کرده باشیم و اونا شخصیت مارو توصیف کنن . تو هم برام بگو گوشه امن و دنجت چجوریه ؟

پناهگاه بقیهگوشه امناحساسکتابارامش
توی صفحه من میتونی چیزایی که یادمیگیرم( از کتاب / پادکست و…)رو بخونی و ازشون استفاده کنی :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید