داوریهای بیپروا درباره شخصیتهای بزرگ تاریخی، بهخصوص در حوزه حساس تاریخ اسلام، مصداق بارزِ «جاهلانه و متفرعن» عمل کردن است. این روزها انگار هر کسی که چند روایت تاریخی را، آن هم به شکلی ناقص و بدون تحلیل، خوانده، خود را در مقام قضاوت میبیند و با تکیه بر اطلاعات دست چندم و شتابزده، حکم به «انحراف» و «عاقبتبهشری» میدهد.
این نوع نگاه به تاریخ، نه تنها با سیره پژوهشی علمای بزرگی چون دکتر ابراهیم آیتی یا شهید مطهری که با دقت و وسواس به تحلیل تاریخ میپرداختند فرسنگها فاصله دارد، بلکه نشان میدهد که امر خطیرِ تاریخشناسی از دست اهل فن خارج شده و به دست کسانی افتاده که «هرّ را از برّ» تشخیص نمیدهند.
چگونه ممکن است که یک شخصیت بزرگ مانند حسن مثنی، پسر امام حسن (ع) و همسر دختر امام حسین (ع)، که در کربلا جنگیده و مورد اعتماد ائمه برای تولیت موقوفات بوده، به همین سادگی با یک روایت ناقص، منحرف و عاقبتبهشر خوانده شود؟ این قضاوتهای بیرحمانه و غیرکارشناسانه، نتیجهی غیبت پژوهشهای دقیق و فنی در فضای عمومی است.
تاریخ، بهخصوص تاریخ پرالتهاب صدر اسلام، یک «متن مقدس» نیست که هر چه در آن آمده، لزوماً صحیح باشد. اتفاقاً در این دوره، نقلقولهای مغرضانه و ساختگی، بهویژه از سوی مورخان اهلسنت که تحتتأثیر دستگاههای خلافت اموی و عباسی بودند، فراوان است. ابن اثیر در «الکامل» به صراحت از بزرگانی مانند مالک اشتر با عنوان «اراذل و اوباش» یاد میکند. آیا کسی که چنین روایتی را بخواند و فیلتر نکند، میتواند خود را پژوهشگر تاریخ بداند؟
تازه اگر از این هم بگذریم و به گویندگان اطمینان داشته باشیم باید با دقت به تحلیل متون بپردازیم و زود قضاوت نکنیم.در مورد حسن مثنی، روایت مربوط به برخورد تند او با امام سجاد (ع) یک نمونهی بارز است. از بررسی سند اگر چشم بپوشیم و آنچه مرحوم مفید نقل کرده را بر روی چشم بگذاریم می بینیم که این روایت، که توسط بزرگان مانند شیخ مفید در «الإرشاد» نیز نقل شده، در نهایت به توبه و پشیمانی حسن مثنی ختم میشود. چگونه میتوان این پایان را نادیده گرفت و فقط به بخش اول آن چسبید تا حکم به «انحراف» داد؟ این نوع قضاوت، در واقع بزرگنمایی یک خطا و کوچکنمایی یک اصلاح است که هیچ سنخیتی با انصاف ندارد.
نکته دوّم این است که بیعت این مرد بزرگ با عبدالرحمن بن اشعث در شورش به علیه حجّاج، ابدا به عنوان امامت او بر این بزرگمرد نیست بلکه با توجه به شرایط خاصی که حجّاج به مردم و به هاشمیان تحمیل کرده است و البته با عنایت به تقابل حجاج با ایشان در زمینه موقوفات اهل بیت ع و اینکه حجاج اصرار داشته «عمر بن علی» را هم در اداره موقوفات داخل کند و او نمی پذیرفته و نهایتا به شام رفته و از عبدالملک خواسته عریضه بنویسد می توان به روحیه ضد ظلم ایشان رسید به ویژه اینکه حضور ایشان در کربلا و روحیه فرزندان و نوادگانشان نیز در این زمینه بسیار عجیب و باعث دقت است.
برای فهم شخصیت حسن مثنی، باید به «قدر متیقنها» و حقایق مسلم تاریخی رجوع کرد، نه به شبهات و روایات مغرضانه. این قدر متیقنها، شامل موارد زیر است:
مورد تأیید ائمه: او مورد اعتماد ائمه اطهار (ع) بود. تولیت موقوفات اهلبیت (ع) که در برخی اقوال از امام سجاد (ع) به او واگذار شد، بالاترین نشانه وثاقت و اعتماد ائمه به اوست.
پاکی و شرافت نسب: او نوه امام حسن (ع) و داماد امام حسین (ع) بود و از این رو، پاکی و شرف نسبی او بر کسی پوشیده نیست.
راوی حدیث: حسن مثنی از راویان احادیث اهل بیت ع است
قیام علیه ظلم: او در شورش علیه حجاج بن یوسف ثقفی شرکت کرد. باز تاکید می کنم که این قیام، نه بر اساس «امامت» ابن اشعث، بلکه بر اساس روحیه پاکباز و عدالتخواه او برای مبارزه با ظلم و فساد حاکم بود. کسانی که این اقدام او را انحراف میدانند، گویا فراموش کردهاند که مبارزه با ستم، جوهره دینداری است و ائمه (ع) نیز همواره پیروان خود را به این امر تشویق میکردند.
نکته پایانی و تلخ این است که امر امامت، به وضوح امروز برای ما روشن نبوده است و حتی در میان فرزندان ائمه نیز گاهی برداشتها متفاوت بود و بعضا مواجهه هایی تلخ و شیرین بین ائمه و سایر امام زادگان گزارش شده.
این تفاوتها را نباید به معنای دشمنی و انحراف دانست، بلکه باید آنها را در بستر تاریخی خود تحلیل کرد.
امّا وای به روزی که تقسیم بهشت و جهنم به دست ماها بیفتد! با این نگاه شتابزده و غیرمنصفانه به تاریخ، شاید از هزاران انسان پاکنفس تنها چند نفر را مستحق بهشت بدانیم.
این بیاحتیاطی در قضاوت، به همان اندازه که به شخصیتهای تاریخی آسیب میزند، به باورهای دینی ما نیز لطمه میزند. پس بیایید دست از قضاوتهای بیرحمانه برداریم و در امور مربوط به اهلبیت (ع)، به جای تندی و تعصب، به قول افراد متخصص در این زمینه رجوع کرد.
واقعا عجیب است که از دکتر محمدابراهیم آیتی که شهید مطهری در زمینه تاریخ اسلام او را مرجع رجوع خود می دانست به چه کسانی رسیده ایم!!!
باید حسابی حواس جمع بودمراجعه کنیم