ویرگول
ورودثبت نام
سِد جواد
سِد جوادعلاقه مند به نوشتن، مطالعه و تفکر و حرف زدن
سِد جواد
سِد جواد
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

در غیابِ نظم

میشه برایم سؤال بود که علی (ع)، این مرد بزرگ الهی، چرا در آخرین لحظات عمرش دست روی کلمه «نظم» گذاشت. تقوا را همه کم‌وبیش شنیده‌ایم و از زبان خطبای محترم در جاهای مختلف، از مسجد محل تا نماز جمعه و تلویزیون، به گوشمان خورده است؛ اما اینکه نظم در کنار تقوا بیاید، عجیب است، نیست؟

روشن است که وقتی آدمی در لحظات مرگ است و دستش از همه جا کوتاه، آنچه در درون دارد بیرون می‌ریزد. دغدغه‌ها، وصیت‌ها، اعتراض‌ها و حتی کینه‌ها. خیلی به آن لحظه فکر می‌کنم و عجیب است که آدم‌های خیلی بزرگ و آدم‌های حقیر در همین لحظات شناخته می‌شوند.

اما علی (ع)، این بلندنظر بلندهمت که تمام هفت شهر عشق را طی کرده، در آخرین لحظات در کنار خانواده، از تقوا و نظم می‌گوید. گویی نسبت به خانواده‌اش و البته جامعه‌ای که با آن مواجه بوده، بیش از همه نگران این دو است.

تقوا به کنار، اما نظم در بیان او تقریباً همین مفهومی را دارد که ما در هزار و اندی سال بعد دریافت می‌کنیم. نظم داشته باش؛ یعنی وقت پرت نداشته باش، برای کارهایت حساب‌وکتاب داشته باش، همه چیز را سر جای مناسبش قرار بده، انرژی‌ات را هدر نده و از تمام توانت استفاده کن، و ساختار داشته باش.

دنیای آرمانی من، یا تو بگو ایران آرمانی من، ایرانی است که شما نظم را در کوچه و بازارش می‌بینی. وقتی صبح از خانه بیرون می‌آیی، تناسب و تعادلی ناشی از همین نظم می‌بینی و صفا می‌کنی. یک مثال بزنم: دیشب همسرم ماکارونی بار گذاشته بود که یک‌دفعه گاز رفت، بدون هیچ اطلاع قبلی. بعد دیدم از شیشه در ورودی خانه، چیزی شبیه آژیر گردان به چشمم می‌خورد. اینها همه همراه شد با کوبیده‌شدن چیزی بر در ورودی خانه که باعث ترس خانواده شد. رفتم ببینم چه شده که دیدم بله! مأمور محترم اداره گاز، ماشین محترم‌تر اداره گاز را در کوچه ما و تنگ ماشین من پارک کرده و دوسوم کوچه را سد کرده. یک ماشین از بالای کوچه و دو ماشین پایین کوچه معطل مانده‌اند و این بنده خدا در حال تعمیر نشتی علمک گاز است.

دقت کنید که این اتفاق بدون هیچ نوع اطلاع قبلی رخ داد؛ یعنی این بزرگوار دقیقاً زمان پخت شام و ساعتی که مردم از سر کار برگشته‌اند و قصد حمام رفتن دارند، در یک اقدام چریکی این واقعه را رقم زد. بعد معترض بود که مردم آژیر را می‌بینند ولی باز می‌آیند، انگار تقصیر مردم است و این بزرگوار نمی‌توانست کمی بالاتر پارک کند تا مشکل ایجاد نشود. خلاصه به من گفت شما دنده‌عقب بگیر و از کوچه برو بیرون و منِ اسکول هم دنده‌عقب گرفتم و کمی که رفتم، مسیر قفل شد و شما پیدا کنید پرتقال‌فروش را!

تازه بعد از این حماسه باشکوه، من ماندم و آبگرمکن زمینی متعلق به دهه هفتاد یا هشتاد و جهاد من برای روشن‌کردن دوباره آن و تلاش برای نمردن در این مسیر و خفه‌نشدن در خانه!

همین‌جا به یکی دیگر از تراژدی‌های این روزها اشاره کنم. رسم شده شما مراجعه کنی به اداره‌های مختلف، از پست‌بانک تا خود بانک و...، با این جمله مواجه بشوی که «کارمند محترم در مرخصی است و هفته بعد می‌آید!» عجیب است که وقتی این جمله از دهان کارمند بیرون می‌آید، مثل ورد هری‌پاتر معجزه می‌کند؛ یعنی تقریباً مکالمه تمام می‌شود و شما سِحر می‌شوی! با دست از پا درازتر برمی‌گردی خانه و در جواب سؤال‌های خانگی می‌گویی: خب کارمند محترم مرخصی بود، ان‌شاءالله هفته بعد!

و کسی نیست به این توجه کند که بر اساس قانون مصوب کشور، هر کارمندی که به هر دلیلی به مرخصی می‌رود، کارهای او نباید روی زمین بماند. اما چه قانونی؟ این جمله جادویی چنان سِحرآمیز است که هیچ کس به یادش نمی‌آید که برای هر کارمند، باید یک جانشین وجود داشته باشد. کسی باید پرونده‌ها را پیگیری کند، پاسخگوی مردم باشد، و اجازه ندهد چرخ زندگی مردم به خاطر نبود یک نفر از حرکت بایستد. این اتفاقات، چیزی نیست جز مصداق بارز بی‌نظمی.

شاید علی (ع) در آن لحظات آخر، به همین مسائل فکر می‌کرد. به اینکه چه می‌شود اگر نظم نباشد؟ نتیجه آن، همان چیزی است که من و شما هر روز در زندگی‌مان می‌بینیم: نظم در جامعه نباشد، زندگی مردم مختل می‌شود. نظم در کوچه نباشد، گاز خانه‌ات قطع می‌شود و مجبور می‌شوی با یک آبگرمکن قدیمی سر و کله بزنی. نظم در اداره نباشد، کار تو معطل می‌ماند و باید هفته‌ها منتظر بمانی.

بزرگی علی (ع) در این است که فقط به معنویات و تقوا اکتفا نکرد، بلکه به زیرساخت‌های یک جامعه سالم هم توجه داشت. او می‌دانست که حتی با داشتن بالاترین درجات تقوا، اگر نظم نباشد، جامعه فلج می‌شود. باز خود دانی!

نظم
۱
۰
سِد جواد
سِد جواد
علاقه مند به نوشتن، مطالعه و تفکر و حرف زدن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید