من در برابر تو احساس شرم دارم
احساسی که از اعماق جانم بر می آید و تا واژگانم می رسد
آری در برابر تو احساس شرم دارم امّا:
وقتی به تو می رسم در تو فقط یک چیز می بینم:
«حماسه»
«آری احساس می کنم تو به حسین ع نزدیکتری و همین است که ما را در نقطه ای به هم می رساند.»
تو دردِ یک ملّت را فهمیدی و زیستی و برای آن فدا شدی
شکّ دارم دنیای مادّی امروز تو را بفهمد
در دنیایی که در آن پیام بازرگانی حکومت می کند و پیوسته از خوردن و نوشیدن و چریدن صحبت می شود از تو سخن نمی گویند چون تو را نمی فهمند امّا:
برای من تو بزرگی و مردتر از خیلی های اطرافم
آری من در نقطه ای به تو میرسم