عاطفه دلخوش
عاطفه دلخوش
خواندن ۲ دقیقه·۱۳ روز پیش

والکری‌ها

اولین باری که والکری‌ها را خواندم آبانِ نودوهشت بود. پائولو در مجموعه‌ی کتاب‌هایش نوعی آیین و بینش خاص را ذره‌ذره به وجودت تزریق می‌کند. برای دختر بیست و چند ساله‌ی قبل، خواندن کلماتی که در حوصله‌ی هر کسی نبود، بسیار شیرین و جذاب بود.

برای دختر سی‌وچند ساله‌ی این روزها دوباره خواندن تمام کتاب‌هایی که راهنمای راهم شدند تا امروز، مزه‌ی دیگری دارد. یک لذتِ بالغانه‌تر.

بعضی کتاب‌ها را می‌بوسم و به طبقه‌ی برای همیشه خداحافظ می‌سپارم. بعضی‌ها را با استسقای بیشتر می‌خوانم و یادداشت برداری می‌کنم و باز هم بنظرم کافی‌نیست. آرزو می‌کنم کاش می‌شد مثل مخدر تزریقشان کنم به رگ‌هایم تا با من بمانند و ترکم نکنند.

بعضی‌هاشان را این‌بار از دریچه ی کامل‌تری می‌بینم. مثل این که کتابْ زیر صورتی از کلمات، راز مَگویی را پنهان نموده باشد تا فقط محرمان راز بتوانند آن را رمزگشایی کنند و فقط مقربین بتوانند بخوانند. انگار حالا، در گذر زمان به توانایی رمز گشایی مجهز شده باشم، کتاب‌ها برایم حرف‌های جدیدی دارند. مثل همین والکری‌ها.

وقتی پائولو از آیین شکست عهد حرف می‌زند، می‌فهمم که شکستن عهد با تله‌ی شکست و استحقاق برای آدمی‌زاد چقدر ضروری‌ست و چقدر غیرممکن می‌آید رهایی از این دو زنجیرِ نامرئی.

وقتی از غار بیرون می‌آید و آداب عرفانی بعد شکستن عهد بجا می‌آورد، با تمام رگ و پوستم می‌فهمم که باید شاهد گرفت، باید شلوغش کرد، جشن گرفت و در بوق‌وکرنا کرد که: «هی! تله‌ی شکست! من تو را دیدم و رها کردم! بعد از این من و تلاش، بعد از این من و شادیِ پیروزی، من و سوگواری برای شکست‌ها و تلاش برای ادامه‌دادن‌ها»

این‌که چطور بی برنامه‌ای از پیش تعیین شده، دوباره در آبان پنج سال بعد سراغ والکری‌ها رفتم را، آن‌ها که رمز و راز ۰۰:۰۰ و یا هشتِ هشتِ نود و هشت را می‌دانند، احتمالاً بهتر از من تفسیر می‌کنند؛ اما برای منِ سی و چند ساله تنها یک اتفاقِ مبارک است میانِ بی‌نهایت اتفاق‌های تصادفی روزانه.

برایم جالب است. هر بار که لابه‌لای کلماتِ کتاب‌ها عاطفه‌ی امروز، عاطفه‌‌ی دیروزها را ملاقات می‌کند، هم‌دیگر را در آغوش می‌گیرند. عاطفه‌ی دیروز از نقد‌های عاطفه‌ی جدید به‌وجد می‌آید و عاطفه‌ی امروز از دیگریِ دیروز برای تمام قدم‌هایش سپاس‌گزار است. هیچ ردی از سرزنش نیست.

آمده‌ام پیغام این دو عاطفه را به گوشتان برسانم: «فرقی نمی‌کند چند ساله هستید. والکری‌ها را بخوانید، آیین شکست را به‌جا آورید و از کشتنِ آنچه که عاشقش هستید دست بردارید.»


#عاطفه_دلخوش

#والکری_ها

#داستان_برزیلی

#پائولو_کوئیلو


📚رمان «والکری‌ها» نویسنده: پائولو کوئیلو



شکستپائولو کوئیلوراز
می‌نویسم؛ و در آفرینش جملات زنده هستم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید