شاهد
شاهد
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

خاطرات فتح تهران

‍ ۲۲ تیر #روز_فتح_تهران_به_دست_مشروطه_خواهان است. ۲۲ تیر سال ۱۲۸۸ قوای سردار اسعد بختیاری و محمدولی خان تنکابنی، سپهدار اعظم، در نزدیکی تهران به هم رسیدند و در بادامک، اردو زدند تا اینکه در ۲۵ تیر، محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و پایتخت به کنترل مشروطه‌خواهان درآمد.


?فغانها نمودم. حضرت سردار اسعد فرمایش می‌فرمود: خواهر عزیزم، چرا اوقات خود را تلخ میکنی؟ شما باید حوصله داشته باشید، باید حرکات مردانه بکنید، اما من تقصیر نداشتم، عزیزترین برادرهایم را بچشم خود می دیدم که برای مرگ می روند. جوان های رشید بختیاری و سواران ایل برای مقابله با اردوی نظامی با صاحب منصب‌های خارجه با توپ های بی‌پیر چون شیر در حرکت بودند واقعا تمام جوان‌های رشید بختیاری برای مردن می رفتند، بعد از داد و فریاد، گریه و شیون نمودن با صدای بلند جواب فرمایش‌های حضرت سردار اسعد را عرض نمودم، که البته هیچ قوه نمی تواند محبت و حقیقت زوال ناپذیر خواهری را نسبت به برادر عزیزش پاره کند به علاوه که خواهر بچشم خودش ملاحظه بکند که عموم فامیلش در خطر جانی و مالی گرفتارند، بلکه تمام ایل بختیاری در این خطر شرکت دارند. اما چونکه این مردن تمامی برای آزادی ملت می باشد، من با كمال قوت قلب عقيده حضرت را تبریک می گویم و تقدیر میکنم و افسوس دارم که چرا من یکنفر زنی هستم که نمی توانم برای آزادی ملت جانفشانی بکنم و چرا نمی‌توانستم مثل زن‌های اروپایی با اردو جهت پرستاری جوان های رشید بختیاری حرکت کنم، وجود من امروز به چه درد می خورد، حالا که تصمیم دارید در این کار متعهد و مردانه باشید.


اگر تمام مردهای رشید بختیاری شهید شدند، تمام زن‌های بختیاری را جمع نموده کفن بگردن، تفنگ بدست برای شکست دادن دشمن رو بطرف اردوی استبداد حرکت می کنیم قبل از آن که گرفتار دست دشمن شویم، خود را به کشتن می دهیم، اما برادر عزیزم خداوند با نیکان همراه می باشد عقیده تو مقدس می‌باشد، نیت شما قابل تقدیر می‌باشد. امیدوارم رحم خداوند و کرم مرتضی علی که ریشه استبداد پوسیده را به عقل سرشار و فکر عمیق خودتان و به زور شمشیر آتش بار جوان‌های رشید ایرانی از بیخ و بن بکنید، امروز روزیست که خون ناحق ایلخانی پدرم بجوش آمده و باید تلافی کرد با بردن اسم ایلخانی اشک در چشم حضرت سردار اسعد آمد و تمام این جوان‌های رشید بختیاری که حاضر بودند، چه فامیل چه از سرکردگان بختیاری به هیجان آمدند صدا را به زنده باد، سردار اسعد زنده باد، نام نیک او را بلند نمودند، حضرت سردار اسعد فرمودند زنده باد خواهر عزیزم که بعد از گریه و زاری این نطق آتشین را نمودید، هم محبت خواهر را بروز دادید، هم نجابت ایرانیت خود را. بعد حرکت برای رفتن نمودن، روی مرا بوسیدند، دست مبارک‌شان را بوسیدم، اما مثل بید جلو باد می‌لرزیدم. خیلی خود داری نمودم، جمعیت درب قلعه خیلی بود، خواستم تا درب قلعه مشایعت کنم، فرمودن خیلی شلوغ است، من که دیدم حال ندارم، چند نفر زن فرستادم سر پیج قلعه برسم ایل کل بزنند، سواران که صدای کل می‌شنیدند خوشحال می‌شدند و به وجد می‌آمدند اما خود رفتم میان اطاق سرم را پائین نمودم، قرآن به سر گرفتم، توفیق و موفقیت فامیلم را از خداوند خواستم، هزارها بار با خدای خود راز و نیاز نمودم، برادر عزیزم را با همراهان به خداوند سپردم.


✔️خاطرات سردار مریم بختیاری بی‌بی مریم. بی بی مریم زنی آزادیخواه بود که از ویلهلم دوم (امپراتور آلمان)نشان کمان تمثال میناکاری و الماس‌نشان و نیز صلیب آهنین را دریافت کرد./ویدیو: ورود مشروطه خواهان به تهران

سردار اسعدتهرانجوان‌های رشیدرشید بختیاریحضرت سردار
تولیدی لباس کار و فروشگاه اینترنتی لباس کار سیف شو https://safesho.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید