ضرورت بدبینی به الگوهای پیشساخته ذهنی
?آیا تا به حال یک صورت را در بین ابرها دیده ای یا شکلی کلی حیوانات را در یک سنگ مشاهده کردهای؟ البته. کاملا هم طبیعی است. مغز انسان به دنبال الگوها و قوانین است. در واقع، آن را یک قدم به جلو میبرد؛ اگر هیچ الگوی خاصی پیدا نکند؛ از خودش یکی ابداع میکند. هر چه علامت دریافتی غیر متمرکزتر باشد، راحتتر میشود «پیامهای نهفته» را در آن پیدا کرد.
?یکی از دوستان من در حالی که تا بنا گوش میخندید؛ به من گفت الگویی در این دریای اطلاعات پیدا کرده است: «اگر درصد تغییر داوجونز را در درصد تغییرات قیمت نفت ضرب کنی ، میزان تغییر قیمت طلا در دو روز آینده را بدست می آوری.» به بیان دیگر، اگر قیمت سهام و نفت با همدیگر افت یا صعود کنند؛ قیمت طلای پس فردای آن روز افزایش خواهد یافت. نظریه او تا چندین هفته خوب کار میکرد، تا اینکه شروع کرد به سرمایهگذاری روی حدس خودش و دست آخر تمام سرمایهاش را به باد داد.
?او یک الگو پیدا کرده بوده، اما در حقیقت هیچ الگویی وجود نداشت. در نتیجه؛ وقتی میخواهیم یک الگو را کشف کنیم، بیش از حد حساسایم. کمی بدبینی به کار اضافه کن. اگر فکر میکنی الگویی را کشف کردهای، اول فرض کن کاملا اتفاقی بوده است. اگر فکر میکنی الگوی خیلی خوبی داری، یک ریاضیدان پیدا کن و بگو از نظر آماری تحلیلش کند.
✍️هنر شفاف اندیشیدن
رولف دوبلی
از« اقتصاد به زبان ساده»