ftm.khalili
ftm.khalili
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

کتاب زندگی

زندگی کردن در کتابی که شیرازه آن چند سال است پاره شده،سخت است.

در پی هر ورق از آن که می دوی ، ورقی دیگر می افتد.

همه را که جمع و مرتب میکنی در آخر میبینی آن که باعث همبستگی و انسجام این کتاب است ، وجود ندارد ، از بین رفته است و اثری هم از خود به جای نگذاشته است.

در اینجا می فهمی چه فشاری را تحمل کرده ، چه مسئولیت بزرگی را عهده دار بوده و چه نادیده از چشممان بنیان و اساس این کتاب بوده است.

آری مادر

شیرازه کتاب زندگیمان خود تو بودی که با رفتنت همه چیز از درون و بیرون از هم پاشیده و متلاشی شد.

خانه ای که نه صفایی دارد و نه گرمایی که به خاطر وجود تو باشد .

همه چیز سرد و بی روح شده است مانند قاب عکس یخ زده ات به روی دیوار .

دخترک تنهایت این روزها خیلی بی تاب است . آرزومند لحظه هایست که برای موفقیتش دانه های تسبیح را یکی پس از دیگری با هزاران دعا رها کنی و با امید اجابت دعاهایت در مسیر پیش رویش قدم بردارد.

دلتنگ لحظه هایست که با نگاه کوچکی در چهره اش ، تمامش را میخواندی و آرامَش میگذاردی .

این روزهایش را با اجبار به صبر و سکوت و تحمل ، سپری میکند . هوایش را پیش خدایت داشته باش.

( هوایش را پیش خدایت داشته باش ).

دلتنگ و نیازمندتم حضرت مادر...?

دلنوشته:)

فاطمه خلیلی؛)

نباید سرنوشت صبر من بیهودگی باشد / مرا پروانه کن هر چند از پرواز مأیوسم...
نباید سرنوشت صبر من بیهودگی باشد / مرا پروانه کن هر چند از پرواز مأیوسم...



کتاب
آسمان فرصت پرواز بلند است ولی قصه اینست چه اندازه کبوتر باشی:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید