Vida Managers
Vida Managers
خواندن ۹ دقیقه·۴ ماه پیش

هفت عادت مردمان موثر

هفت عادت مردمان موثر

روزی دو دوست تصمیم گرفتند ارّه‌های خود را بردارند، آفتاب ‌نزده به جنگل بروند و با بریدن دو درخت خشکیده، هیزم بخاری‌های خود را فراهم کنند. هر دو ساعت شش صبح شروع به بریدن دو درخت کردند. پس از گذشت چند ساعت، وقتی خورشید به میانه آسمان رسید، یکی از دوستان متوجه شد که تازه، نیمی از تنه درخت را بریده است. وقتی سرش را برگرداند، دوستش را دید که بریدن درخت را تقریباً به پایان رسانده است. با چشمانی حیرت‌زده نزد دوستش رفت و از او پرسید: «چگونه چنین کاری کردی؟ من دیدم که تو دو بار در میانه کار، روی زمین نشستی و استراحت کردی!. دوستش با لبخند به او گفت: تو فقط دیدی که من روی زمین نشسته‌ام؛ ولی ندیدی که در حین استراحت، دارم ارّه‌ام را تیز می‌کنم. ارّه تیز کردن، یکی از عادات مهمی است کتاب هفت عادت مردمان موثر روی آن تأکید می‌کند.

در این مقاله تصمیم داریم به خلاصه کتاب هفت عادت مردمان موثر اثر استفان کاوی بپردازیم و هفت عادتی که در این کتاب بیان شده است را به صورت عمیق بررسی کنیم. در صورتی که شما هم تمایل دارید با آموزه‌های این کتاب بی‌نظیر و پرفروش از استفان کاوی آشنا شوید، تا انتهای این مقاله همراهمان باشید.

هفت عادت مردمان موثر
هفت عادت مردمان موثر

نگاهی کلی به کتاب هفت عادت مردمان موثر اثر استفان کاوی و آموزه‌های آن

هدف استفان کاوی از نگارش کتاب هفت عادت مردمان موثر این بود که مخاطبانش را با یک «زنجیره کمال» آشنا کند. این زنجیره می‌کوشد که انسان را از «وابستگی» به «استقلال و آزادی» برساند.

پس از اینکه مخاطب به استقلال رسید، می‌تواند گام‌هایی مثبتی برای همکاری و مشارکت با دیگران بردارد و به «همبستگی» برسد. همبستگی، همان دلیلی است که باعث شده نسل بشر، چندین هزار سال دوام بیاورد. یکی از مسائلی که استفان کاوی روی آن تأکید ویژه دارد، بهبود مستمر و مداوم است. در کتاب هفت عادت مردمان موثر، استفان کاوی در مورد هفت عادت صحبت می‌کند:

کنشگر باشید

از آغاز به نتیجه بیندیشید

کارهای مهم را در اولویت قرار دهید

ذهنیت برنده – برنده را در خود رشد دهید

ابتدا دیگران را درک کنید، سپس بخواهید شما را درک کنند

نیروی جمعی (سینرژی یا هم‌افزایی) ایجاد کنید

ارّه خود را تیز کنید

سه عادت نخست، انسان را از وابستگی به آزادی و استقلال می‌رساند. سه عادت بعدی، انسان را به همکاری با دیگران یا همبستگی نزدیک می‌کند و عادت نهایی، مربوط به بهبود مستمر است و عادت‌های قبلی را تقویت می‌کند.

عادت اول: کنشگر بودن؛ یعنی تبدیل شدن به یک مسئولیت‌پذیر درست و حسابی!

از نظر استفان کاوی، اولین و مهم‌ترین عادت یک انسان مؤثر، کنشگر بودن است. انسان کنشگر کسی است که مسئولیت کارهای خودش را به طور کامل بر عهده می‌گیرد و اهل گریز از مسئولیت نیست. چنین افرادی، به خاطر نتایجی که نصیبشان می‌شود، شرایط و دیگران را مقصر نمی‌دانند. آن‌ها، اقدامات و تصمیم‌های خود را تحلیل می‌کنند تا ببینند در کدام قسمت از ماجرا، اشتباه کرده‌اند و باعث خراب شدن نتیجه شده‌اند.

یکی دیگر از خصوصیات انسان مسئولیت‌پذیر و کنشگر این است که تمرکز خودش را روی مسائل قابل کنترل می‌گذارد و روی مسائلی که در حوزه کنترل او نیستند، متمرکز نمی‌شود. شاید انسان روی بسیاری از چیزها کنترل نداشته باشد؛ ولی روی خودش به طور کامل کنترل دارد و می‌تواند انتخاب‌ها و تصمیم‌هایش را کنترل کند. اکنون که ما چنین قدرت عظیمی داریم، چرا بهترین انتخاب‌ها را برای زندگی خود رقم نزنیم؟ در ادامه جمله‌ای از کتاب هفت عادت مردمان موثر درباره کنشگر بودن را می‌خوانیم:

برای اینکه کنشگر باشیم، باید روی دایره نفوذ خود که همان دایره نگرانی ما است، تمرکز کنیم. به عبارت دیگر، باید روی چیزهایی کار کنیم که می‌توانیم آن‌ها را انجام دهیم. انرژی مثبت ما باعث می شود که دایره نفوذ ما گسترش یابد و بتوانیم کارهای بیشتری انجام دهیم.

عادت دوم: از آغاز به فرجام کار اندیشیدن؛ یک استراتژی یگانه و موفق برای زندگی

عادت مهم دیگری که انسان‌های مؤثر تلاش می‌کنند در خودشان به وجود بیاورند و به طور مدام، تقویتش کنند، عاقبت‌اندیشی و توانایی پیش‌بینی فرجام یک کار است. انسانی که از همان ابتدای یک کار، به فرجام آن می‌اندیشد، قطعاً درصد خطایش کمتر می‌شود و در نهایت به نتایج بهتر می‌رسد.

استفان کاوی از مخاطبان خود می‌خواهد به مراسم تشییع جنازه خود فکر کنند و از خودشان بپرسند: دوست دارم مردم چه خاطراتی از من در ذهن داشته باشند و مرا با چه خصوصیاتی به خاطر بیاورند؟ دوست دارم بارزترین دستاوردهای من در ذهن آن‌ها چه باشد؟ پاسخ دادن به این سؤالات، باعث می‌شود که ارزش‌های درونی انسان تا حدودی مشخص شود.

از نظر استفان کاوی، انسان‌های عاقبت‌اندیش باید یک قانون اساسی در زندگی خود داشته باشند و در این قانون اساسی به پرسش‌های زیر پاسخ دهند:

دوست دارند در آینده به چه شخصیتی تبدیل شوند؟

دوست دارند چه کارهایی انجام دهند و به چه دستاوردهایی برسند؟

دوست دارند شخصیت و دستاوردهایشان بر بستر چه ارزش‌هایی پایه‌گذاری شده باشد؟

پاسخ دادن به این سه سؤال، باعث می‌شود که انسان در مورد هر کاری که می‌خواهد انجام دهد، فکر کند و ببیند که آیا کاری که انجام می‌دهد، با قانون اساسی او همخوانی دارد یا خیر؟

عادت سوم: به کارهای مهم، اولویت دادن؛ عادتی بر پایه ماتریس آیزنهاور

ماتریس آیزنهاور، تکنیک برنامه‌ریزی یکی از رؤسای جمهور آمریکا به نام دوایت آیزنهاور است. در این تکنیک، کارها به ۴ دسته تقسیم می‌شود و بر مبنای این تقسیم‌بندی، در اولویت قرار می‌گیرد. هر چه اولویت یک کار بیشتر باشد، باید آن را زودتر و بهتر انجام داد. انسان‌های موفق و مؤثر، ابتدا به کارهای دارای اولویت بالا می‌پردازند و سپس سراغ کارهای بعد می‌روند.

بر اساس تکنیک آیزنهاور، کارها «فوری و مهم»، «غیرفوری و مهم»، «فوری و غیرمهم» یا «غیرفوری و غیرمهم» هستند. در ادامه هر کدام از این چهار دسته را توضیح خواهیم داد:

کارهای فوری و مهم، بیشترین اولویت را برای انجام دارند. این کارها با اهداف طولانی‌مدت کار و زندگی شما در ارتباط هستند و نیاز به پاسخ سریع دارند. شرکت در جلسات، از جمله کارهای فوری و مهم هستند.

کاری مهم و غیرفوری: این کارها، فوریت ندارند؛ ولی باید برای انجام آن‌ها برنامه‌ریزی کنید و حتماً انجامشان دهید. ورزش، مطالعه، خرید مواد غذایی و سایر موارد مربوط به خودسازی و خانواده، جزو موارد غیرفوری و مهم هستند.

کارهای فوری و غیرمهم، بیشتر شامل کارهای خیرخواهانه است. مثلاً پاسخ دادن به ایمیل‌ها و تماس‌هایی که مهم نیست یا انجام دادن کارهایی به نفع دیگران، در دسته کارهای فوری و غیرمهم قرار می‌گیرد.

کارهای غیرفوری و غیرمهم، کارهایی هستند که انجام دادنشان، اتلاف وقت به حساب می‌آید و بهتر است اصلاً سراغشان نروید. پرسه زدن در رسانه‌های اجتماعی، جزو چنین کارهایی است.

عادت چهارم: ذهنیت برد – برد؛ نخستین گام برای اخلاقی زیستن

ذهنیت برد – برد، یکی از بهترین گام‌ها برای رسیدن به یک زندگی هوشمندانه و اخلاقی است. در ذهنیت برنده – برنده، همه به فکر سود طرف مقابل هم هستند و با این کار، جهان به میدان مشارکت، همکاری و همدلی تبدیل می‌شود. در چنین جهانی، خودخواهی جایگاهی ندارد. البته برای رسیدن به چنین طرز فکری، گاهی باید از خیلی از منافع خودخواهانه بگذریم و انسانیت و معنویت را وارد جریان زندگی کنیم. استفان کاوی در کتاب هفت عادت مردمان موثر در مورد ذهنیت برنده – برنده می‌نویسد:

برای رسیدن به طرز فکر برد – برد، تنها خوب بودن کافی نیست؛ بلکه باید شجاعت لازم را هم داشته باشیم.

عادت پنجم: درک کردن و درک شدن؛ زیباترین درس کتاب هفت عادت مردمان موثر

یکی از مهارت‌های مهمی که بسیاری از انسان‌ها، آن را از یاد برده‌اند یا هیچ تخصصی در آن ندارند، هنر گوش دادن است. انسانی که حرف دیگران را با دقت گوش می‌دهد و می‌تواند آن‌ها را درک کند، در حوزه زندگی شخصی، اجتماعی و حرفه‌ای خود به موفقیت‌های زیادی می‌رسد. به عنوان مثال فروشندگانی که با دقت به مشتریان خود گوش می‌دهند و نیاز آن‌ها را درک می‌کنند، می‌توانند ارتباط بهتری با مشتری برقرار کنند، محصول خود را به آن‌ها بفروشند و موفق شوند.

برای فهماندن چیزی به دیگران، باید ابتدا به خوبی آن‌ها را بفهمیم و درک کنیم. تا زمانی که نیاز و درد دیگران را به صورت عمیق نفهمیم، آیا می‌توانیم راهکارهای مفید و اثربخش به آن‌ها بدهیم؟

عادت ششم: هم‌افزایی، سینرژی یا نیروی جمعی؛ گاهی ۲ ضرب‌در ۲، ۵ می‌شود!

هم‌افزایی یا سینرژی، یکی از پدیده‌های جذابی است که بر اثر همکاری انسان‌ها و کار جمعی به وجود می‌آید. هم‌افزایی به افراد کمک می‌کند که تلاش‌هایشان را ترکیب کنند و به یک نتیجه بهتر و اثربخش‌تر برسند. در کتاب هفت عادت مردمان موثر، تمثیل جذابی برای سینرژی به کار رفته است:

دو درخت را که کنار هم می‌کارید، ریشه این دو درخت با هم ترکیب می‌شود و کیفیت خاک را بیشتر می‌کند. در نتیجه هر دو درخت بهتر از قبل رشد می‌کنند. این معنای دقیق سینرژی است. شما هم باید در روابط خودتان به فکر راه حلی باشد که نیاز همه طرفین را حل کند.

عادت هفتم: ارّه تیز کردن؛ مدام به فکر تجدید قوا باشید.

تجدید قوا و ارّه تیز کردن، یکی دیگر از عادت‌هایی است که باید در زندگی خود نهادینه کنیم. این عادت باعث می‌شود که قوای ما مدام بیشتر و احتمال خستگی و از نفس افتادنمان، کمتر شود. اگر شخصی در حین بریدن یک درخت، کمی بنشیند، استراحت کند و در حین استراحت، ارّه خود را تیز کند، انرژی خود را هدر نداده و برای بریدن بهتر و سریع‌تر درخت، تجدید قوا کرده است. از این رو باید همواره برای بهبود مستمر عادت‌ها و توانایی‌هایمان در زندگی تلاش کنیم و یک برنامه‌ریزی درست و هوشمندانه برای تجدید قوا داشته باشیم.

آموزه‌ای مهم: از این به بعد برای مدیریت زمان، یک قطب‌نما کنار ساعت خود بگذارید

استفان کاوی در کتاب هفت عادت مردمان موثر، چهار نسل مختلف مدیریت زمان را بررسی می‌کند. در ادامه هر کدام از این نسل‌ها را بررسی می‌کنیم:

نسل اول مدیریت زمان: تهیه کردن فهرستی از کارهایی که باید انجام دهیم.

نسل دوم مدیریت زمان: تهیه فهرستی از کارها + پیش‌بینی زمان انجام هر کار.

نسل سوم مدیریت زمان: اولویت‌بندی کارها و هدف‌گذاری به نسل‌های اول و دوم اضافه می‌شود. در این نسل، باید ارزش هر فعالیت مشخص شود و بر اساس ارزشی که دارد، در اولویت قرار گیرد.

نسل چهارم مدیریت زمان که استفان کاوی، آن را پیشنهاد می‌دهد: از نظر استفان کاوی، ما باید دنبال پرورش شخصیتی باشیم که ما را با جهان سازگار کند. برای رسیدن به چنین شخصیتی، باید تلاش کنیم که اصول زندگی را بشناسیم و ارزش‌های درونی خود را با این اصول هماهنگ کنیم. اگر به اصول زندگی احترام بگذاریم، تلاش‌های ما در مسیر درست قرار می‌گیرد و ما را به نتیجه مطلوب می‌رساند. در غیر این صورت، تلاش‌ها و صرف زمان، ما را به جایی که می‌خواهیم نمی‌رساند. منظور از اصول زندگی، قوانین طبیعی و عادی حاکم بر جهان است که نتایج کارهای ما را مشخص می‌کند.

بنابراین برای مدیریت زمان درست و هوشمندانه، باید بکوشیم در کنار ساعت خود، یک قطب‌نما قرار دهیم و مدام جهت کارها و فعالیت‌های خود را بسنجیم. اگر جهت کارهای ما با جهت اصول زندگی و جهان، همخوانی داشته باشد، کار ما ارزش انجام دادن و وقت گذاشتن دارد. در دنیای امروز، انجام کار بیشتر و سریع‌تر در واحد زمان مطرح نیست؛ حرکت در جهت درست، اهمیت دارد.

حمید رهام www.vidamanagers.com

هفت عادت مردمان موثرحمید رهامخلاصه کتابعادت مردمانمردمان موثر
شرکت ما در حوزه مشاوره مدیریت دانش، تفکر طراحی، منابع انسانی و توسعه فعالیت می کند. بخش توسعه شرکت به توسعه فردی، توسعه سازمانی و توسعه اجتماعی تقسیم می شود.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید