
عادت، رفتاری است که منظم و خودکار صورت می گیرد. با این تعریف، ماجرا خیلی پیچیده به نظر نمی رسد؛ اما نکته ی مهم این است که کیفیت زندگی هایمان به کیفیت عادت هایمان بستگی دارد. سوال مهمی که همه باید از خود بپرسیم این است:
وقتی بحث عادت ها، ایجاد عادت های خوب و اصلاح عادت های بد به میان می آید، احتمالا هر کدام از ما تعدادی پروژه ی ناموفق به ذهن مان میرسد. و اینجاست که سوال بعدی مطرح می شود:
راهی که می تواند به ما در این مورد کمک کند، تغییر دیدگاه ماست. درک این موضوع که لازم نیست در ابتدای کار سنگ بزرگی برداریم. اگر در هر کار اندکی بهتر باشیم، در طول زمان به نتایجی شگرف دست خواهیم یافت. و موردی مهم تر و اساسی تر، که نتایج نامطلبوب، ناشی از سیستمی است که این نتایج را ایجاد کرده است. پس کاربردی تر این است که توجه مان را نه به هدف، بلکه به سیستم و فرآیندی معطوف کنیم که به دستیابی به هدف منجر می شود. هدف می تواند بردن یک بازی باشد، اما سیستم و فرآیند بر ادامه دادن به بازی توجه دارد. و اینجاست که اگر عاشق این فرآیند باشیم، ماجرا خیلی آسان تر می شود.

پشت هر سیستم رفتاری، یک سیستم اعتقادی وجود دارد. به عبارت دیگر، هویتی پشت عادت های ماست. وقتی خود را فردی ورزشکار بدانیم، ورزش کردن کار سختی نیست. در این حالت، رفتار منعکس کننده ی هویت است. از طرف دیگر، وقتی داستانی را مدام برای خودمان تکرار می کنیم، برای مثال دائما به خودمان می گوییم که من از تکنولوژی سردرنمی آورم، ایجاد تغییرات دشوار می شود.
برای رسیدن به بهترین نسخه ی ممکن از خود، باید دائم عقایدمان را ویرایش و هویت مان را به روز کنیم. کافی است تصمیم بگیریم که: