✅به قلم:الیاس شیخی
✅نیمه دوم فروردین۱۴۰۱
✅منتشر شده در مجله سراسری صدا
در فرهنگ و تاریخ ادبیات پر رمز و راز جامه ی ایران زمین به وفور حکایت و اندرز های پند آموز و عبرت آموز نهفته است که برای تعامل بخشی به حکمرانان قوام یافته ، این نیز نشان از غنای فرهنگی و خاستگاه اندیشه این کهن دیار است. لیکن سوگمندانه حاکمان این سرزمین به جای الهام گرفتن از مکاتب اندیشگانی و رهنمودهای حکمت آموز غول های فکری و ادبی این دیار و همچنین شایستگان تاریخ ساز ایران زمین که یقیناً این بزرگان بن مایه های ضمیر خود را در پرتو فروغ الهی ونیک سرشتی باطن و به قیمت گران به دست آورده بودند و برای عبرت آموزی ما به یادگار نهاده اند که آیینه تمام نمای شیوه حکمرانی عزت مندانه و مدارا گرایانه حاکمان باشد تا مبادا در ورطه فراواقعی نگری گرفتار شده و دچار چرخه هرزروی تاریخی شوند که اما وهزار اما ،حاکمان در طول تاریخ بر خلاف اندیشه ها و رهنمودهای بزرگان ، روشهای غیر خردمندانه را انتخاب و با ناسنجیدگی های پی در پی ، تکراری و توهم گونه تمامی حمیت و عقلانیت و کرامت ملی ما را پیوسته دست خوش بلیه و بحران نموده اند و زوال مندی موجود را حاکم ساخته اند. در این خصوص به یکی از حکایت های راهبردی و درس آموز همین فرهنگ غنی اشاره میکنم که بی ارتباط باعملکردحاکمان گذشته و حال ایران زمین نخواهد بود.
عقابی بر بچه گوسفندی حمله آورد و او را به چنگال صید کرده و ربود ، کلاغی که شوق تقلید داشت این احوال را بدید و توهم بر او چیره گشت و خواست که زور خود بر گوسفندی بیازماید و ادای عقاب را به نمایش بگذارد ولیکن پنجه اش در پشم گوسفند چنان اسیر ماند که بیچاره خود را از آن خلاصی دادن نتوانست شبان آمد و او را اسیر یافته ، بگرفت و به خانه برد تا کلاغ را از بهر بازیچه به فرزندان خوددهد چون فرزندان شبان کلاغ را بدیدند از پدر خود پرسیدند که این پرنده را چه نام است؟ شبان گفت فرزندانم ، این پرنده ایست که یکساعت پیشتر ، خود را عقاب می پنداشت. اکنون خوب دانسته که کلاغ بیشه ایست ، توهم پیشه ، لذا ماحصل این حکایت چنین است که قدم نهادن در امری که فراسوی استطاعت و قابلیت باشد ، جز مصدر تضحیک روزگار شدن چیزی را در پی نخواهد داشت. هدف از نقل حکایت مذکور اشاره به تلاش حاکمان جهت دست یافتن به قدرت هسته ای می باشد. در تحلیل حقیقت موضوع باید اذعان داشت درجهان حدود۲۰۵ کشور وجود دارد که رسمیت حاکمیتی دارند و از بین کشورهای جهان تنها سی کشور به طور بالقوه وارد عرصه انرژی هسته ای شده اند و از میان این سی کشور تنها ده کشور بسیار ثروتمند جهانی به طور بالفعل به غنی سازی اورانیوم دست یافته اند. البته اینها کشورهایی هستند که پس از قرنها در تمامی حوزه های اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی ، سیاسی و بین المللی به ثبات دائمی دست یافته و همه ساختار های فوق الذکر در جامعه آنها نهادینه گشته است و شهروندانشان از تمامی رفاه اجتماعی برخوردار بوده و پس ازوفور ثروت دست به چنین اقداماتی زده اند. زین سبب لازم دیدم به سه مقطع زمانی دورانهای حکومتی قاجار، محمدرضا پهلوی وجمهوری اسلامی. اشاره کنم که در برهه های حساس تاریخی ، حاکمان این کشور چگونه تصمیماتی اتخاذ می نمودند. در سال ۱۸۵۷ میلادی(۱۱۹۱شمسی ) ناپلئون بناپارت پادشاه وقت فرانسه به پادشاه قاجار پیشنهاد می دهد ، چنانچه تمایلی به توسعه و پیشرفت گستره ایران زمین دارد ، لازمه آن ایجاد تغییراتی اساسی در ساختار سیاسی- اجتماعی و اقتصادی ایران می باشد که بتواند با پیشرفت جهانی همسو گردد که در پاسخ ناپلئون ، پادشاه عشیره ای و قبیله ای قاجار از او طلب ،توپ وتفنگ به جای صنعت و تکنولوژی می نماید.قریب به دو قرن بعدمحمدرضا پهلوی نیز تقریباً با همین رویکرد ، تمامی مساعی خود را به کار می گیرد تا ایران به یکی از برترین ارتش های جهان مبدل شود و با شعار های عجولانه و بلندپروازانه ناسیونالیستی ، توام با رجزخوانی ، ذهن جامعه جهانی را به خود معطوف می سازد. که همین عوامل منجر به سرنگونی او می گردد وکشوری که به ثبات و استقرار نسبی دست یافته ، ناگهان ، دستخوش حوادثی می شود. که تبعات آن تمامی منطقه خاورمیانه را در بر میگیرد و منطقه دچار تنش ها و مخاطرات عدیده می گردد و این سرزمین یک عقب گرد یکصد ساله را تجربه می کند و پس از آن جمهوری اسلامی با شعار ایدئولوژیک وارد کارزار می شود. کشوری که هنوز خسته از انقلاب بوده و قریب به یک دهه جنگ ویرانگر را پشت سرگذاشته است ، ناگهان حاکمان ، سودای بمب و موشک را در سر می پرورانند و وارد گرداب هسته ای می شوند. بنابراین احساس میشود افکار عشیره ای ، قبیله ای در حاکمان هر سه مقطع نمود عینی داشته و ملموس است. که ظاهراً طی تاریخ رویکرد حاکمان ما عموماًتکاپو و تقلا برای اقتدار طلبی و منیت طلبی بوده و رفاه و آسایش مردم در اولویت آن ها نبوده و نیست. وقتی شاهدیم که چین و ژاپن وکره چگونه توسعه و پیشرفت را در سکوت ، تواضع و اشتیاق پیش برده اند متوجه می شویم که حاکمان ما عموما دلبستگی خاصی به ادعاهای شؤوینیستی داشته و به ثبات ، آرامش ، استقرار و نهادینگی آلرژی دارند و به خردگرایی نیز هم ظاهرا آلرژی دارند. اکنون شاهدیم چگونه سرنوشت ملت و نسل آینده همچون مبدل به گوشت قربانی میان ابرقدرتهای جهان گردیده است که بیرون آمدن از آن به آسانی امکان پذیر نخواهد بود و چه بسا خدایی ناخواسته تمامیت ارضی و آینده کشور عزیزمان را دستخوش بلیه و بحران نماید ، لذا راقم سطور از سر خیراندیشی وهویت خواهی و ایران دوستی به حاکمان ایران پیشنهادی عرضه می دارد از آنجائیکه در شرایط خاص از تاریخ این سرزمین قرار گرفته ایم بجاست حاکمان کشور همان روشی را که روزهای نخستین شکل گیری جمهوری اسلامی عملی ساختند ، مجدد تکرار نمایند وقتی صحبت از پذیرش یا عدم پذیرش کلیت جمهوری اسلامی بود ، سردمداران انقلاب آن مهم را به رفراندوم احاله نمودند که در هر صورت۹۸/۲درصد آحاد جامعه به آن رخداد مقبولیت و مشروعیت بخشیدند. اکنون نیز خلع ، یک چنین تدبیر ملی در تصمیمات حاکمان احساس می شود که ادامه یا توقف غنی سازی را به رفراندوم وانهند که با این تصمیم و اتفاق تاریخی رهاوردهای پر حاصلی برای کشور
خواهد داشت که عبارتند از:
۱:عشق به سرزمین ایران و نسل آینده را مردم در تصمیم حاکمان حس خواهند نمود .
۲:حاکمان مشروعیت و مقبولیت تازه تری از مردم خواهند ستاند.
۳:در انظار جهانی احترام به رای و نظر مردم بازتاب چشمگیری پیدا خواهد نمود .
۴:چنانچه رای قاطبه جامعه بر توقف غنی سازی بود برای حاکمان رفع شائبه در جامعه جهانی ایجاد خواهد نمود که برخلاف میل حاکمان این مهم به رأی و نظر جامعه عمل شده است .
۵:با چنین اتفاقی به اقتدار طلبی حاکمان نیز خدشه ای وارد نخواهد گردید .
در صورت وقوع چنین رخدادی صاحب نظران و خردمندان حال و آینده به منزله ترس از ابرقدرت ها تعبیر نخواهند نمود بلکه این را یک تصمیم هوشمندانه و عقلانی ، را تفسیر خواهند داشت .
چنین تصمیم تاریخ سازی را آیندگان مورد شماطت قرار نخواهند داد بلکه آن را به نیک خواهی و مدارا طلبی خواهند ستود.
✅لینک کانال در تلگرام:
https://t.me/mamanomiidd
✅لینک پیج در اینستاگرام:
https://instagram.com/elyas_sheikhi_mamanomiidd?igshid=138sdaowqluzs
چنانچه مقاله فوق موردتایید شما سروران قرار گرفت برای دوستان فرهیخته خود نیز ارسال نمائید.سپاس و بدرود