طی نیم قرن گذشته در تصورات ما باوری شکل گرفته که دو عنصر سواد وثروت را عامل پیشرفت و ترقی کشور میدانیم ،که این باور توأمان دراندیشه مردم و دولتمردان قبل و بعد انقلاب مشهود است. ولیکن بعد ازانقلاب این باور عریان تر خود را نشان می دهد که تصور میکنند چنانچه این دو عنصر رونق یابند کشور را در مسیر رستگاری و خوشبختی رهنمون خواهد ساخت حال شاهدیم که پس از نیم قرن علیرغم اینکه این دو عنصر رازگشا تحقق مییابد ولیکن به پیشرفت و توسعه منجر نمیگردد زین سبب آدمی را به اندیشه وا می دارد، که پس حلقه مفقوده و عامل پسرفت درکجاست؟ حال با نگاهی آسیب شناسانه رصد میکنیم فرآیند رشد این دوعنصر معجزه گر را که چگونه ناکارآمد بوده اند:
کل درآمد نفتی ایران طی پروسه ۶۷ ساله ازسال ۱۲۹۰ تاسال ۱۳۵۷ معادل ۱۳۲ میلیارد دلار بوده که در دوره ۴۰ ساله پس از انقلاب این عدد و رقم به قریب1500 میلیارد دلار میرسد ، جالب است بدانید بسیاری از کشورهای درحال توسعه با رقمی معادل یک چهارم این ثروت طی دو دهه کشورشان رابه رتبه کشور توسعه یافته، هدایت و تثبیت نمودهاند.
و اما اشاره کنیم به جایگاه سواد و مراکز دانشگاهی موجود در کشور ، در حال حاضر کل مراکز دانشگاهی فعال در کشور ۸۵ میلیونی به تعداد ۲۵۶۹ دانشگاه رسیده، آن را قیاس می کنیم با کشور 1/5میلیارد نفری چین که به هیولای اقتصادی جهان لقب گرفته و فقط تعداد ۲۳۱0 دانشگاه دارد ....ونکته جالب تراینکه بسیاری از کشورهای پیشرفته و مترقی جهان کنونی ،هر کدام ۵۰۰ دانشگاه بیشتر ندارند و اکنون شاهدیم که طی ده ساله اخیر وجود این حجم از افزایش بی رویه مراکز دانشگاهی که به کارخانههای تولید مدرک شهرت یافته اند، نه تنها معضلات کشور را حل ننموده و گرهگشا نبوده، بلکه خودبه معضل اصلی در کشور مبدل گشته، بنابراین نتیجه می گیریم انباشت ثروت و سواد نتوانسته راهگشا و افق گشا باشد و آنچه درتصورات و ذهنیات مردم و دولتمردان و سیاستمداران می گنجید درست ازآب درنیامد و تاسف آمیزتر این که ، شاهدیم از بعد مادی و معنوی گسست حیرت انگیزی تار و پود جامعه را فرا گرفته، از بعد مادی افزون برنصف جمعیت کشور در فقر نسبی و مطلق به سر میبرند و از بعد معنوی نیز عمده سرمایههای اجتماعی جامعه با فرونشست مواجه گردیده،که این رخداد غمبار در تاریخ کشورمان کم سابقه بوده،از آنجائیکه باورهای اعتقادی، انسانی و اخلاقی همچون میلگردهای به کار برده شده در بنای چندین طبقه میباشند،که دیده نمیشوند ولی نقش حیاتی در استواری و صلابت بخشی ، بنا را بر عهده دارند، که با درهم شکستن این ارزشهاجامعه از هر خطر دیگری بیشتر به سوی تهدید و زوال گرایش پیدا میکند و بدون سرمایه های اجتماعی، دیگر سرمایه ها به تنهایی در مسیر درست هدایت نمیشوند بلکه ابتر میمانند و در جهان کنونی این تفکر حاکم گشته که هر چه سرمایه اجتماعی ملتی بیشتر باشد، آن ملت خوشبخت تر و ثروتمندتر است.
زین سبب ریشه معضلات این دیار مغبون شده، در جای دیگری است، آنرا باید شناسایی ،کشف و بازتعریف نمود که این مهم نه به دست دولتمردان و سیاستمداران بلکه به دست اندیشمندان و فرهیختگان ومیهن پرستان درد آشنا و با اعتماد به نفس ،گشودنیست ،که قابل تبیین و تحقق میباشد.
با وضعیت کنونی این دیار اگر دانشگاه ها باز هم چندین برابر گردد و ثروت های سرسام آوری وارد خزانه کشور گردد و شخص کورش کبیر و نادرشاه هم توأمان حضور یابند باز هم ،اتفاق میمونی رخ نخواهد داد، مگر اینکه تبختر و غرور را وانهاده و اجازه دهیم نخبگان فکری،صاحبنظران واندیشمندان شایسته که شناخت جامعی از جهان امروز داشته و مشرف بر تحولات اجتماعی و فرهنگی حاکم بر گیتی باشند،وارد صحنه شده تا نسبت به تدوین و خلق یک پلان و منشور بنیان فکری واحد اقدام و برای کشور طراحی،که در قالب یک نماد فراگیر و ملی قابل اجرا باشد، پس یادمان باشد به همان میزان که گذشتگان و پدران ما از سر عدم اعتماد به نفس و ناآگاهی و غفلت که با تأسی از توهم و ازخودشیفتگی برای پس رفت این سرزمین انرژی صرف کردهاند، برای جبران آن به همان میزان بلکه مضاعف تر، باید این نسل ازعقلانیت و خرد خود هزینه نمایند، تا آب رفته به جوی باز آید و این سرزمین در مسیر درست و عقلانی خود قرار گیرد.والسلام.
چنانچه مقاله فوق موردتایید شما سروران قرار گرفت برای دوستان فرهیخته خود نیز ارسال نمائید.سپاس و بدرود
✅لینک کانال بنده در تلگرام:
https://t.me/mamanomiidd
✅لینک پیج بنده در اینستاگرام:
elyas_sheikhi_mamanomiidd