علیرغم مرگ نابهنگام «روبرتو بولانیو» در سال 2003، میراث این نویسنده ی شیلیایی به عنوان یکی از برجسته ترین صداهای معاصر در ادبیات آمریکای لاتین، به زندگی ادامه می دهد. «بولانیو» در آغاز مسیر حرفه ای خود، در مکزیک با دو شاعر به نام «ماریو سانتیاگو» و «برونو مونتانه» دوست شد—دو مردی که هر دو در نهایت به کاراکترهایی در یکی از مهم ترین کتاب های «بولانیو» یعنی رمان «کارآگاهان وحشی» تبدیل شدند. آن ها با هم، سبک «اینفرا-رئالیسم» را به وجود آوردند که در تقابل با تقریبا تمام ارزش های ادبیِ وقت بود.
این کتاب که یک سال پس از مرگ «بولانیو» به انتشار رسید، بدون تردید یکی از موفق ترین رمان های او به شمار می آید—اثری که تحسین های منتقدین بین المللی را برای «بولانیو» به همراه آورد. داستان در شهری خیالی به نام «سانتا ترسا» رقم می خورد، در جایی که مجموعه ای از قتل های مشابه در حال اتفاق افتادن است. این شهر خیالی، شباهت هایی آشکار به شهری واقعی با پیشینه ای پر از خون و خشونت به نام «سیوداد خوارس» در مکزیک دارد. این رمانِ پنج بخشی با تم هایی از جمله خشونت و خطر، به تجارب چندین شخصیت در رابطه با این قتل ها می پردازد، اگرچه بخش چهارم، بر داستان های خود قربانیان تمرکز می کند.
این مجموعه از داستان های کوتاه، تأملی بر تجارب شخصی «بولانیو» است، نویسنده ای که از شیلی به مکزیک رفت، قبل از کودتای نظامی سعی کرد به کشورش بازگردد، و مدتی بعد به اسپانیا نقل مکان کرد. داستان های کوتاه «بولانیو» در این مجموعه، هم در آمریکای لاتین و هم در اروپا رقم می خورند و به تجارب مهاجرین شیلیایی، به خصوص افراد تبعیدی، و سایر شخصیت های اهل آمریکای لاتین می پردازند.
«بولانیو» این رمان هجوآمیز و تحسین شده را در سال 2000 به چاپ رساند. داستان از نقطه نظر کشیشی سالخورده به نام «پدر اوروتیا» در طول یک شب روایت می شود و به نوعی، اعترافات کشیشی است که اذعان می کند برای «آگوستو پینوشه» (دیکتاتور شیلی) و ژنرال هایش کار کرده و اطلاعاتی درباره ی «مارکسیسم» را به آن ها آموخته است. در طول مونولوگ کشیش، مخاطبین همچنین با سایر جنبه ها در زندگی او، از جمله موفقیتش به عنوان یک منتقد ادبی، آشنا می شوند.
درد و رنج آمریکای لاتین در این رمان که در سال 1999 انتشار یافت، در مرکز توجه قرار می گیرد. رمان کوتاه «تعویذ» توسط زنی تبعیدی اهل اروگوئه به نام «آکسیلیو لاکوتور» روایت می شود—شخصیتی که تجسمی از هراس های پایان ناپذیر آن منطقه است. «لاکوتور» مقاومتش در برابر حمله به «دانشگاه خودمختار ملی مکزیک»، و رنج های مداومی را به خاطر می آورد که در طول اسارت در مکزیک، به خصوص بین سال های 1965 و 1976، متحمل شده است.