رضا عطایی
رضا عطایی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

این کیمیای هستی

.

کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد...

استاد بزرگواری که تعمدا نمی‌خواهم نامی از ایشان بیاورم، از خاطرات بیست ساله دوره جمهوریت و قبل از سقوط کابل‌شان تعریف می‌کردند که یک روز خبر آمد هواپیمای ایرانی که حاوی محموله ارسالی کتاب از ایران به افغانستان است به میدان‌هوایی [فرودگاه] کابل نشسته است... ما هم سر از پا نشناخته و سرشار از ذوق و اشتیاق به میدان‌هوایی رفتیم، چرا که بر این باور بودیم و هستیم که اساسی‌ترین و مهم‌ترین خدمت و مساعدت ایران و جمهوری اسلامی به افغانستان، که با آن حق همسایگی و بیادری [برادری] را تمام می‌کند همین است... محموله، تخلیه و جابه‌جا شد و ما هم‌چنان مشتاق که دوستان‌جانی‌مان [...از "دوستان‌جانی" مشکل توان بریدن] چه کتاب‌هایی برایمان فرستادند که هم می‌تواند چراغ علم را در این پاره از "وطن‌فارسی" روشن نگه دارد و هم اینکه پویایی و مانایی زبان‌فارسی در افغانستان بدان گره خورده است... بسته‌ای در فرایند بازشدن و حال ما بیش از اشتیاق، کنجکاو که در این بسته، کتاب‌هایی در موضوعات علوم اجتماعی باشد یا فنی و مهندسی؛ ادبیات باشد یا فلسفه... دیدیم که تمام بسته کتاب شریف «مفاتیح‌الجنان» [کلیدهای بهشت‌ها] است... به فال نیک گرفتیم، هر چه باشد "کلیدهای بهشت" هم لازم است، شاید در این دنیا به کارمان نیاید و نقشی در توسعه‌ی هٰذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ [این دنیای فرومایه] نداشته باشد؛ اما هر چه باشد «کلیدهای»بهشت است و در جهان آخرت حتما به کارمان می‌آید... سراغ بسته‌های دیگر رفتیم که در آن‌ها مرهم زخم سال‌ها رکود علمی و فرهنگی افغانستان را بجوییم... تمام محموله و بسته‌ها را بررسی کردیم؛ همه‌اش "مفاتیح‌الجنان" و "کلیدهای بهشت"...

این چند سطر خط‌خطی را عصر روز "بزرگداشت حافظ" که رو به روی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نشسته‌ام و در حالی که نه راه پیش دارم و نه راه پس، می‌نویسم که بگویم: کاش بار آن محموله و هواپیما، "این کیمیای هستی" بود....

یک نکته از این دفتر گفتیم و همین باشد.

رضا عطایی

بیستم میزان[مهر] چهارصد و یک خورشیدی


پ.ن: خاطره آن استاد فرزانه را عطایی‌آلود قصه کردم که بخواهم «فحشی» را «فاش» گویم و از گفته خویش دلشاد باشم.

https://www.instagram.com/p/CjplpGOA4Vg/?igshid=MDJmNzVkMjY=

پشت جلد سوم کتاب «این کیمیای هستی» استاد شفیعی کدکنی
پشت جلد سوم کتاب «این کیمیای هستی» استاد شفیعی کدکنی


دانشجوی مهاجر "افغانی" ماستر علوم سیاسی پوهنتون طهران. شهروندی با اندام و هوشی متوسط نَسبَم با یک حلقه به آوارگانِ کابل می‌پیوندد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید