
به چه کسی فُحش بدهیم⁉️
🖋️ رضا عطایی
در این عبارت لَختی مَکث نماییم:
|بازماندگی از تحصیل کودکان و دانشآموزان|
حتّا تصورش هم دشوار به نظر میرسد امّا اینکه چگونه عینیت آن مرزهای تصدیق را جابهجا و رد نموده؛ عجیب است و اینکه از خواص و عوام جامعه میزبان تا خود جامعه مهاجر، انگار نه انگار که چنین فاجعهای دارد رخ میدهد عجیبتر؟!
بازماندگی و سرگشتگی از تحصیل دردناک است و همچون آفتاب آمد دلیل آفتاب، روشن است که چنین وضعیتی در خلأ شکل نمیگیرد و معلول اتخاذ و اجرای سیاست و سیاستگذارییی میباشد و باز هم همچون شب ماهِ چارده نمایان و تابان است که "سیاست اخراج" و "مسالهشدگی مهاجرین" بیتأثیر از التهاب و فراز و فرود دوقطبیها و چندقطبیسازیهای ساری و جاری در جامعه، فرهنگ و سیاست ایران، حداقل در چند ساله اخیر، نمیتواند باشد.
امّا دردناکتر اینجاست که برایمان بیشتر آنچه که روی پرده سیاست به نمایش گذاشته میشود قابل رویت است و بیشتر همان هم روایت میشود که فلان مقام مسؤل چنین گفت و چنان کرد!
وَ با کمال تأسف، تمام فحشهای فاشگونهمان روانه و نثار این دست از مردان سیاست میشود که آن شاعر اهل کاشان، حق مطلب را دربارهشان تمام کرده است؛ در صورتی که برای اتخاذ و اجرای هر سیاستی، نیاز به نیروهای "جادهصافکن" دیگری هم هست.
نمیدانم و هیچ علاقهای هم به دانستن آن ندارم که بدانم چه اشخاص حقیقی و حقوقی اَمّا منسوب به "علم"، "دانشگاه"، "پژوهشکده" و "اندیشکده" در پَسِ پَردهِ سیاست اخراج هستند و جادهصافکن آنند.
اما ننگ بر شما!
پ.ن:
اگر شما از این قماش، با هر عنوان، سِمت و پُستی، کسی را میشناسید، حتما این توصیه علمی را بهشان داشته باشید که از تولید و تکتیر خودخواسته یا ناخواسته همچون خودشان پیشگیری بهداشتی و غیربهداشتی لازم را داشته باشند؛ بازدارندگی امروزشان نقش چشمگیری در کاهش و محوشدن تدریجی بازماندگی از تحصیل نسلهای بعد دارد!
این یادداشت را هم وقت کردید بخوانید!