هیچوقت فکر نمیکردم روزی قرار باشد،دربارهی یک نمونه ای از یک سمساری آنلاین بنویسم.
الان که فکر میکنم میبینم چیزهای زیادی است که دیوار خریدم:از دوچرخهی پسرداییام که آخرش به سطل آشغال و رفتن پسرداییام به بیمارستان ختم شد. تا دیوارکوبی که هردفعه به خانه میرم با صحبت پدر و مادرم که چرا باید چنین آشغالی را به دیوار زد سر و کله میزنم.
روز اولی که در شرکت بودم برای اولینبار از دیوار برای شرکت صندلی و میز خریدم،آن روز فقط حدود دو نفر بودیم من و دوستم اما سال بعدش نیازمند سه صندلی و میز دیگر شدیم الان حدود نه نفر هستیم دیوار در کنار شرکتمان بود.
در شرکت یک دیوار است دیواری به رنگ آبی آسمان هر که میرود و هر کسی که میرود یک دیوارکوبی به یادگار جا میگذارد از نظرم دیوار درست دارد همینکار را انجام میدهد با خرید یا فروش از دیوار شما در حال امضا کردن دیوار زندگی هستین دیواری که پرشده از خاطرههای خوب و بدی که از فروش یا خرید محصولی به دست میاد.
ما با دیوار ما رشد کردیم،پیر شدیم،زیاد شدیم.