در این مقاله قصد داریم در مورد استفاده از مهارت داستان گویی در متقاعدسازی دیگران استفاده کنیم. داستانها همدلی ایجاد میکنن و نیازها و درد مخاطب رو به یادش میارن. داستانهای تأثیرگذار به زبان مخاطب بیان میشن و با جزئیات نقاط درد و حساس رو برای مخاطب یادآوری میکنن. ما به وسیله مهارت داستان گویی در متقاعدسازی تجربیاتمون رو با هم به اشتراک میذاریم.
داشتن اطلاعات اولیه و خام برای متقاعد کردن تیمهای مختلف، سهامداران و یا در کل کسی که میخوایم متقاعدش کنیم کافی نیست. یک روایت یا داستان، ارتباط بین دادههای ما و اینکه چرا دیگران باید به حرف هامون اهمیت بدن رو ایجاد میکنه. پس در این مقاله همراه ما باشین تا نکات و قوانینی که باید برای مهارت داستان گویی در متقاعدسازی دیگران رعایت کنیم رو با هم مرور کنیم.
با مهارت داستان گویی در متقاعدسازی ما یک روش طبیعی و مؤثر برای به اشتراک گذاشتن رفتارها، دیدگاهها و نگرشهای خودمون فراهم میکنیم. تو بسیاری از مشاغل داستان گویی میتونه راحت به نظر نرسه؛ اما این مهارت به دلیل ارتباط غنی و قوی که ایجاد میکنه، میتونه باعث ترغیب بیشتر افراد و در نهایت فروش ما بشه. مثلاً به عنوان افراد حرفهای UX، از داستانهایی برای کمک به ایجاد زبون مشترک استفاده میکنیم، تیم رو بر یک هدف مشترک متمرکز میکنیم و سهامداران رو ترغیب میکنیم. در نهایت منجر به فروش سهام میشیم.
زمینه چینی به وسیله داستان گویی باعث میشه مخاطب با مفهوم اصلی ارتباط برقرار کنه. این زمینه چینی میتونه به شکل رفتارها، عواطف، واکنشها، انگیزهها و یا اهداف باشه. یک روایت یا داستان به شنوندهها اجازه میده تا دلایل پشتپرده اعمال کاربران رو درک کنن و باهاش همزاد پنداری کنن.
در مهارت داستان گویی در متقاعدسازی، زمانی که یه کتاب رو میخونیم، اون چیزی که نویسنده نوشته رو در ذهنمون تصور میکنیم و قسمتهای خاکستری رو هم با دانش و زمینهای که از قبل داریم پر میکنیم. همین کار رو زمانی که داستان تعریف میکنیم هم انجام میدیم. به جای توضیح همه جزئیات اجازه بدین تا مخاطبان خودشون هم حدس بزنن.
داستانها نقاط درد کاربر و اهداف رو به خط مقدم مکالمه میارن و به تیمها کمک میکنن یه زبان مشترک ایجاد کنن که چرا اونها در حال ساخت محصول یا ویژگی خاصی هستن. این داستانها همچنین میتونن برای تجمع حول یک دیدگاه محصول مورد استفاده قرار بگیرن و تصویری از نحوه بهتر شدن زندگی با اون محصول رو تصور کنن.
هدف ما اینه که بتونیم با مخاطب یا مشتری خودمون ارتباط برقرار کنیم؛ اما زمانی که نتونیم به زبون مشترک صحبت کنیم، نمیتونیم این ارتباط رو شکل بدیم. منظورمون از زبون مشترک، لحن و استفاده از کلمات مشابه هست. وقتی با مدل خود مشتری صحبت میکنیم، درک مشتری از صحبتهای ما بیشتر میشه و بهتر میتونه با گفتههای ما ارتباط برقرار کنه. زمانی که از زبون مشترک با مشتری استفاده نمیکنیم، نمیتونیم توجهش رو جلب کنیم.
مهارت داستان گویی در متقاعدسازی کمک میکنه همزمان با اینکه به زبون مشترک با مخاطبانتون صحبت میکنین، بدونین که اونها به چه چیزهایی اهمیت میدن.
آیا فقط به قیمت اهمیت میدن؟
آیا براشون مهمه که طبق جدول زمانبندی که دارن پیش برن و به زمان خیلی اهمیت میدن؟ زمانی که شما داستانتون رو تعریف میکنین، به صورت ناخودآگاه این نگرانیها رو در ذهن مخاطبتون به وجود میارین و با همین داستان میتونین این نگرانیها رو پاک کنین. پرسوناهای مختلفی رو با دغدغههای متفاوت در نظر بگیرین و توجه کنین که به تمام این دغدغهها در حین گفتن داستانتون پاسخ بدین.
یه داستان بدون اینکه فکت و واقعیتی پشتش باشه، فقط یه روایته که خیلی هم تأثیرگذار نیست. با مهارت داستان گویی در متقاعدسازی در حین بازگو کردن داستان به منابع و حقایقی که در پشت داستان وجود داره اشاره کنین. زمانی هم که مخاطب سؤالی میپرسه میتونین با استناد به همین حقایق و دادههای موجود پاسخش رو بدین.
از تمامی مخاطبانتون صحبت کنین. اینکه چه چیزی مخاطبان رو به سمت شما میاره. از محصول یا خدمت شما در کجاها استفاده میکنن. اینکه قبل، حین و بعد از استفاده از محصولتون چه کارهایی انجام میدن. چه چیزی ممکنه اونها رو از شما دور کنه و…
وقتی از تمام جزئیات با مخاطبانتون صحبت میکنین، بهشون زمینهای رو میدین که قراره در چه مسیری قرار بگیرن و دقیقاً چه کارهایی انجام بدن. برای مثال وقتی به شنوندگانتون میگین که خودشون رو جای مشتری شما بذارن برای مثال: «تصور کن که دو فرزند داری و تنها سرپرست اونها هستی، یه کار تماموقت داری و باید به تمام کارهایی که در تقویمت یادداشت کردی برسی». مهارت داستان گویی در متقاعدسازی باعث میشه شنوندگان شما خودشون رو با تمام این مسئولیتها تصور کنن و از دیدگاهی که خودشون به قضیه داشتن فاصله بگیرن؛ و از دیدگاهی که براشون ایجاد کردین به قضیه نگاه کنن.
بنابراین از جزئیات غافل نشین و در بیان جزئیات، از صداها، رنگها، بوها حتی توضیح جنس مواد و بافتها و هر چیزی که میتونه تصویرسازی کاملی با حواس پنجگانه برای مخاطب انجام بده کم نذارین.
داستان شخصیتها، نقشههای سفر و گزارشهای تحقیقاتی داستان رو برای مخاطب ملموس میکنه. همچنین به اونها در یادآوری جزئیات خاص کمک میکنه. برای مثال، جفت کردن داستانتون با یه نقشه سفر به مخاطب اجازه میده تا متوجه بشه کاربر چقدر از سفرش راضی بوده و لذت میبرده و شما در مورد هر مرحله از سفر کاربر صحبت کنین.
با مهارت داستان گویی در متقاعدسازی، داستانتون رو دوباره به صورت خلاصه و یا با یک ایمیل کوتاه یا راههای ارتباطی دیگه بگین و راه رو برای ارتباطات بیشتر باز کنین. اگر تصمیمی بر اساس این داستان گرفته شد و در ادامه چیزی مورد سؤال قرار گرفت میتونین به سادگی به این داستان مراجعه کنین و سؤال مطرحشده رو برطرف کنین.
این مرحله حکم نتیجهگیری رو برای داستان شما داره. شما در واقع در این مرحله مخاطبتون رو به هدف مدنظرتون میرسونین. اگه نتونین این بخش رو به خوبی انجام بدین و نتیجهگیری خوبی انجام بدین، به هدفتون نمیرسین و زحمات مراحل قبلیتون به هدر میره.
برای اینکه این مطلب رو کامل بخونین و اطلاعات بیشتری در مورد داستان گفتن در مذاکره به دست بیارین، میتونین به مقاله ای که با عنوان مهارت داستان گویی در متقاعدسازی در سایت جاوید مقدم منتشر شده مراجعه کنین.