رهروی در سرزمین تاریکی
رهروی در سرزمین تاریکی
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

به نام ملت و به کام صاحبان قدرت

به قلم میلاد روشنی‌پایان
دیکتاتور شدن و دیکتاتور ماندن مطلقاً ساده نیست و صرفاً بستگی به خواست و ارادهٔ یک حاکم ندارد. دیکتاتور باید بتواند شبکه‌ای پیچیده از نیروهای امنیتی وفادار را در سلسله‌مراتبی دقیق بچیند، و رانت‌خواری سیستماتیک را از طریق مجاری فساد اقتصادی به ابزارهای پاداش و تنبیه بدل کند. دیکتاتور از این طریق می‌تواند جاه‌طلبی‌ها و وسوسه‌های نیروهایش را مدیریت کند. این چنین است که حاکمیت امکان فساد را در مقام پاداش برای همهٔ آدم‌های سیستم مهیا می‌کند، و در بزنگاه‌های تردید از همان پرونده‌های فساد برای تسویه‌حساب و حذف آن‌ها استفاده می‌کند. به این ترتیب، او ظاهری قانونی و مشروع نیز به کارش می‌دهد.

کار بعدی دیکتاتور، تغییر شکل نهادهایی است که ویترین جمهوریت و دموکراسی هستند. این کار ساده‌ای نیست. دیکتاتور باید بتواند همچون یک متخصص تاکسیدرمی، تا جای ممکن، دل و روده و قلب و مغز این نهادها را بیرون بکشد، اما پوستهٔ ظاهری آن را حفظ کند. این پوستهٔ ظاهری سپر بلای دیکتاتور است. او برای کاهش هزینه‌های امنیتی‌اش به چنین سپر بلایی نیاز دارد.

اما آدم مطلوب برای تصدی پست ریاست جمهوری باید آن‌قدر ابله و سرسپرده باشد که در مقابل جراحیِ تاکسیدرمی مقاومتی نکند. همچنین او برای آنکه امامزادهٔ مردم شود، نباید ابله به نظر برسد. یافتن چنین فردی برای ریاست جمهوری اصلاً ساده نیست. هر کس باگی دارد. یکی به وسوسهٔ قدرت دچار می‌شود و دست‌آخر جفتک می‌اندازد (احمدی‌نژاد)، یکی استعدادش در فساد بیش از تحمل مدیران تقسیم فساد است (روحانی) و یکی هم بسیار بیشتر از آنچه سیستم انتظار دارد، ابله و سرسپرده به نظر می‌رسد و بنابراین توان حفظ پوسته را ندارد (رییسی). اما گاهی فردی پیدا می‌شود که این ویژگی دوگانه را دارد. آدمی ابله که ابله به نظر نمی‌رسد و قادر به حفظ پوستهٔ جمهوریت است. این همان کسی است که دیکتاتور در رویاهایش جست‌وجو می‌کند: مسعود پزشکیان.

ریاست جمهوریمسعود پزشکیانپزشکیانسیاست
می‌بینم آفتاب تو را در برابرم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید