
کتک خوردند، صدمه دیدند و تحقیر شدند در حالی که مخالف نظام نبودند. اتفاقاً جزو طرفداران دوآتشهٔ حکومت هستند. جماعتی که دفتر عمرشان را به دست کاتبان تکدر سپردهاند و تا آخرین برگ دفتر در اقیانوس سیاهی غوطه میخورند. یک روز در راهپیماییها عربده میکشند، یک روز در سوگ جلادها زار میزنند و روزی دیگر به صورت دخترها اسید میپاشند. دقیقاً مثل نوکران حلقه به گوش. اما سخت غافلند از اینکه چیزی به نام قدرشناسی در قاموس دیکتاتورها نیست و هروقت لازم باشد، ممکن است باتومِ «حافظان امنیت» به طرف دیگری بچرخد. اینجاست که دل آدم به حال ارزشیها میسوزد.
حادثهٔ اخیر نشان داد اقلیتی که شور انقلابی در دل دارد، تا اطلاع ثانوی باید خفه شود. دستور از بالاست. مگر نمیدانید که حفظ نظام اسلامی از اوجب واجبات است؟ (نگاه کنید به اظهارات محمود نبویان.) انگار خود کتکخوردگان هم، بفهمی نفهمی، پیام را دریافت کردهاند: ما وقت نداریم که با گوش دادن به لاطائلات بیسروته سلیطهها تلف کنیم، پس بتمرگید سر جایتان.