به قلم علیرضا مجمع
از دیروز ظهر که ناهید کیانی و کیمیا علیزاده روی تاتامی رفتند تا شب که پای بر سکو گذاشتند، یک ایران مقابلِ هم قرار گرفت. ولی کیمیا با ناهید و مبینا نعمتزاده برای من فرقی ندارد. همانقدر که از برنز مبینا ته دلم غنج رفت، از برد ناهید جلوی کیمیا خوشحال شدم و از باخت کیمیا به ناهید افسرده. در آژانس شیشهای (ابراهیم حاتمیکیا) حاج کاظم رو به همرزم قدیمیاش که بعد از جنگ مامور اطلاعاتی شده، میگوید: «تو فرقی با عباس برای من نداری.» فرق ناهید و کیمیا همان چهار ثانیهای است که ناهید امتیاز گرفت و برد. ممکن بود کیمیا ببرد، مثل توکیو. این دلیل بر برتری یکی نسبت به دیگری نیست. کیمیا بچه ماست، هنوز روی کمربندی که میبندد نقش پرچم ایران است. اما ما این دو بچه را روبهروی هم قرار میدهیم و انتظار داریم آنها به ساز ما برقصند.
نمیدانم صحنه یگانهای که روی سکوی مدال ناهید و کیمیا رقم خورد، از قبل برنامهریزی شده بود یا فیالبداهه بود یا اصلاً حرفش زده شده بود یا نه، اما المپیک صحنه این تصویرهاست. کیمیا و ناهید به گونهای همدیگر را در آغوش گرفتند که انگار هزار سال با هم حرف ناگفته داشتند. آن ابلهانی که کیمیا را ورزشکار بلغار مینامند و میدانند، ذرهای از خاک چیزی نمیفهمند. ناهید کیانی و کیمیا علیزاده، هر دو، ترجمان یک حس هستند که نامش ایران است. کیمیا در آنسو و ناهید در اینسو.
چند کلمه از خودم:
میگویند ایرانیها حافظه کوتاهی دارند، اما من بهخوبی یادم است که ده سال پیش در رسانههای داخلی چه گذشت. وقتی خانم علیزاده در المپیک سال ۲۰۱۶ افتخارآفرین شد، خبرگزاری میزان نوشت که «حجاب اسلامی او» از مدال طلا هم بیشتر ارزش داشت. چهار سال بعد، وقتی دختر ایران گفت که سالها یک ابزار تبلیغاتی در نظام جمهوری اسلامی بوده است، لحن و ادبیات خبرگزاریها بهیکباره تغییر کرد. حالا او بیهویت و وطنفروش بود، نه آن «بانوی ورزشکار ایرانی» که مایه افتخار و سرفرازی کشور است. میترسم روزی نوبت به خانم کیانی برسد که عزم رفتن میکند و آن روز دوباره بشنویم که این خودفروخته وطنفروش... پرحرفی نمیکنم. فقط یادمان نرود که خانم کیانی در بحبوحه اعتراضات زن، زندگی، آزادی چه گفت: «سکوتم نشانه رضایت نیست.»